بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
با رفیقی شب روی فرزانهٔ
شد بدزدی نیم شب درخانهٔ
ناگهی آن یار خود راگفت زود
پای بیرون نه ازین خانه چو دود
یار ازو پرسید کآخر حال چیست
نیست کس بیدار پرهیزت ز کیست
گفت میکردم طلب تا هیچ هست
پارهٔ نانم مگر آمد بدست
بر فراموشی نهادم در دهان
چون بخوردم یادم آمد در زمان
کآخر اینجا خورده شد نان و نمک
گر بد اندیشی شوی رد فلک
کاملان در راه خود خون خورده اند
بندگی و حق گزاری کرده اند
لاجرم در بندگی سلطان شدند
بهتر خلق جهان ایشان شدند
بندگی و چاه باید حبس نیز
تا شوی در مصر چون یوسف عزیز
گر چو جعفر آمدی صادق بباش
ور چو معشوق آمدی عاشق بباش
چون حسن شو هم بعلم و هم بکار
تا حسن آئی تونیز اندر شمار
لعب کم کن چند بازی کعب را
تا چو کعب آئی تو کار صعب را
نیست ازتو چون ربیع آئی بدیع
چون خریف نفس رفت اینک ربیع
اعجمی شو چون حبیب از غیر دور
تا حبیبت نام آید از غیور
گر چو معروف از خدا واقف شوی
زود هم معروف و هم عارف شوی
گر چو ابراهیم ادهم بایدت
اشهب تقوی مسلم بایدت
گر چو ثوری بایدت در دل چراغ
طالع ثوری برون کن از دماغ
گر چو طاووس یمانی بایدت
پر طاووس معانی بایدت
گر ترا چون فتح میباید مقام
کار کن تا فتح بینی والسلام
گر تو خود را سهل خواهی اهل باش
دین چو سهل افتاد هم چون سهل باش
گر تو در دین چون سری داری سری
این سری را ترک کن چون آن سری
ور ترا همچون شه کرمانست سوز
پس شه کرمان توئی و نیمروز
ور عطا دانی تو نه کسب و جزا
پس ابوالفضلی تو و ابن عطا
ور کمال و صفو نوری بایدت
از زر تاریک دوری بایدت
هرکه او مالک بوددینار را
مالک دینار نبود کار را
چون نمانی و بمانی این همه
گر نمیدانی بدانی این همه
چون بدانی هیچ نادانی مکن
تا توانی هرچه بتوانی مکن
لطف و شفقت مهربانی پیش گیر
راه از بهر صلاح خویش گیر
ذرهٔ گر شفقت جانت دهند
پایگاه آل عمرانت دهند
بخش ۲ - الحكایة و التمثیل: آن سگی مرده براه افتاده بودبخش ۴ - الحكایة و التمثیل: گشت پیدا یک کبوتر نازنین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با رفیقی شب روی فرزانهٔ
شد بدزدی نیم شب درخانهٔ
هوش مصنوعی: در شب، با دوستی به خانهٔ شخصی دانا رفتیم و در نیمه شب به طور مخفیانه از آنجا خارج شدیم.
ناگهی آن یار خود راگفت زود
پای بیرون نه ازین خانه چو دود
هوش مصنوعی: ناگهان آن دوست به او گفت که زود از این خانه بیرون برو، مثل دودی که به سرعت پراکنده میشود.
یار ازو پرسید کآخر حال چیست
نیست کس بیدار پرهیزت ز کیست
هوش مصنوعی: دوست از او پرسید که بالاخره وضعیت چیست؟ کسی بیدار وجود ندارد، پس پرهیز تو از چه کسی است؟
گفت میکردم طلب تا هیچ هست
پارهٔ نانم مگر آمد بدست
هوش مصنوعی: گفت: من بارها درخواست کردم تا بتوانم حتی تکهای نان به دست آورم، اما آیا آمدن آن به دست من ممکن شد؟
بر فراموشی نهادم در دهان
چون بخوردم یادم آمد در زمان
هوش مصنوعی: من برای فراموشی چیزی را در دهان گذاشتم، اما به محض اینکه آن را خوردم، یادم آمد که در گذشته چه بود.
کآخر اینجا خورده شد نان و نمک
گر بد اندیشی شوی رد فلک
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که اگر کسی با بدبینی و ناپسند فکر کند، ممکن است عواقب ناخوشایندی برایش پیش بیاید، حتی اگر در گذشته به وی محبت و محبت شده باشد. دقت کنید که روابط و احساسات باید با تفکر مثبت و حسن نیت همراه باشد تا به خوبی پیش بروند.
کاملان در راه خود خون خورده اند
بندگی و حق گزاری کرده اند
هوش مصنوعی: افرادی که در مسیر خود به کمال رسیدهاند، برای تحقق هدفهای خود تلاش زیادی کرده و جانفشانی کردهاند و در عین حال به اصول و حقوق دیگران احترام گذاشتهاند.
لاجرم در بندگی سلطان شدند
بهتر خلق جهان ایشان شدند
هوش مصنوعی: بنابراین، در خدمتگزاری به سلطان، بهترین انسانها به وجود آمدند.
بندگی و چاه باید حبس نیز
تا شوی در مصر چون یوسف عزیز
هوش مصنوعی: برای اینکه مانند یوسف عزیز در مصر شوی، باید در چاه و بندگی نیز حبس و محبوس باشی.
گر چو جعفر آمدی صادق بباش
ور چو معشوق آمدی عاشق بباش
هوش مصنوعی: اگر مانند جعفر باشی، باید صادق و درستکار باشی، و اگر همچون معشوق وارد شوی، باید عاشق و پر از محبت باشی.
چون حسن شو هم بعلم و هم بکار
تا حسن آئی تونیز اندر شمار
هوش مصنوعی: برای اینکه به زیبایی و نیکی برسید، هم به دانش و هم به عمل توجه کنید، تا شما نیز در زمره نیکوکاران قرار بگیرید.
لعب کم کن چند بازی کعب را
تا چو کعب آئی تو کار صعب را
هوش مصنوعی: زیاد در بازیها و شور و شوق نپرداز، تا وقتی به موقعیتهای سخت و دشوار میرسی، توانایی و آمادگی رویارویی با آنها را داشته باشی.
نیست ازتو چون ربیع آئی بدیع
چون خریف نفس رفت اینک ربیع
هوش مصنوعی: هیچکس به زیبایی و تازگی تو نمیآید، همانطور که پاییز روح را میگیرد، اکنون بهار فرا رسیده است.
اعجمی شو چون حبیب از غیر دور
تا حبیبت نام آید از غیور
هوش مصنوعی: چون حبیب (دوست) تو دور است، مانند غیرتمندان، خود را اعجم (بیزبان و بیاحساس) نشان بده تا وقتی که نام محبوبت به گوشت برسد.
گر چو معروف از خدا واقف شوی
زود هم معروف و هم عارف شوی
هوش مصنوعی: اگر مانند معروف درک عمیقی از خدا پیدا کنی، به سرعت هم مشهور و هم عارف خواهی شد.
گر چو ابراهیم ادهم بایدت
اشهب تقوی مسلم بایدت
هوش مصنوعی: اگر میخواهی همچون ابراهیم ادهم باشی، باید تقوای خالص و درست را در خود پرورش دهی.
گر چو ثوری بایدت در دل چراغ
طالع ثوری برون کن از دماغ
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند یک گاو نر (ثور) قوی و نیرومند باشی، باید روشنایی و امید را از درون خود بیرون بیاوری و به نمایش بگذاری.
گر چو طاووس یمانی بایدت
پر طاووس معانی بایدت
هوش مصنوعی: اگر میخواهی همچون طاووس یمانی زیبا و با شکوه باشی، باید از معانی عمیق و ارزشمند برخوردار باشی.
گر ترا چون فتح میباید مقام
کار کن تا فتح بینی والسلام
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به پیروزی برسی، باید تمام تلاش خود را به کار ببندی تا به آن هدف برسی و نتیجه مثبت را ببینی.
گر تو خود را سهل خواهی اهل باش
دین چو سهل افتاد هم چون سهل باش
هوش مصنوعی: اگر میخواهی خودت را آسان بگیری، باید مانند اهل دین باشی؛ چون اگر دین آسان شد، تو هم باید آسان بگیری.
گر تو در دین چون سری داری سری
این سری را ترک کن چون آن سری
هوش مصنوعی: اگر در دین مانند کسی که سر دارد، سر داری، این سر را رها کن، چون آن سر هم باید رها شود.
ور ترا همچون شه کرمانست سوز
پس شه کرمان توئی و نیمروز
هوش مصنوعی: اگر تو مانند پادشاه کرمان در سوز و گداز باشی، پس خود نیز همانند پادشاه کرمان هستی و در اوج هستی.
ور عطا دانی تو نه کسب و جزا
پس ابوالفضلی تو و ابن عطا
هوش مصنوعی: اگر دانی که بخشش به دلیل تلاش و پاداش نیست، پس تو همان ابوالفضل و ابن عطا هستی.
ور کمال و صفو نوری بایدت
از زر تاریک دوری بایدت
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به کمال و روشنی برسی، باید از تاریکی و زشتی فاصله بگیری.
هرکه او مالک بوددینار را
مالک دینار نبود کار را
هوش مصنوعی: هر که تنها صاحب دینار باشد، در واقع صاحب ارزشهای معنوی و واقعی نیست و نمیتواند به کارهای بزرگ و مهم دست یازد.
چون نمانی و بمانی این همه
گر نمیدانی بدانی این همه
هوش مصنوعی: اگر نخواهی رفتن و در جا بمانی، حتی اگر ندانسته باشی، باید بفهمی که این وضعیت ادامه خواهد داشت.
چون بدانی هیچ نادانی مکن
تا توانی هرچه بتوانی مکن
هوش مصنوعی: اگر به دانشی دست یافتی، هیچگاه نادانی نکن و (تا جایی که میتوانی) هرکاری که میتوانی انجام بده.
لطف و شفقت مهربانی پیش گیر
راه از بهر صلاح خویش گیر
هوش مصنوعی: با مهربانی و محبت رفتار کن و راهی را انتخاب کن که برای بهتر شدن وضعیت خودت مفید باشد.
ذرهٔ گر شفقت جانت دهند
پایگاه آل عمرانت دهند
هوش مصنوعی: اگر ذرهای از محبت و مهربانی را به جانت ببخشند، جایگاه و مقام آل ابیعمرت را به تو میدهند.