بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
گفت محمود آن خدیو کامگار
میخرید از بهر خود برده هزار
پس ایاز پاک دل را آن زمان
در مکاس جمله بستد رایگان
آن غلامان میشدند از دور پیش
عرضه میکردند خصلتهای خویش
گفت آن یک من کمانکش آمدم
گفت این در تیر آرش آمدم
گفت آن یک نیزهٔ گردان مراست
گفت این یک خنجر بران مراست
گفت این یک من بدرم صد مصاف
گفت آن یک بشکنم من کوه قاف
گفت مردی از سر طعنه مگر
کای ایاز اینجا چه داری تو هنر
گفت ای سائل هنر دارم یکی
کز دو عالم بهتر ارزد بیشکی
بود جاسوسی مگر بشنود راز
رفت و گفت آن راز با محمود باز
شه بخواند او را و گفتش ای غلام
چه هنر داری بگو با من تمام
گفت اگر تاج خودم بر سر نهی
جایگه سازی مرا تخت شهی
هفت کشور زیر فرمانم کنی
بر همه آفاق سلطانم کنی
من نیفتم در غلط تا زنده ام
زآنکه من دانم که دایم بنده ام
در زمین و آسمان خاص و عام
نیست از فرمان بری برتر مقام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت محمود آن خدیو کامگار
میخرید از بهر خود برده هزار
هوش مصنوعی: محمود، آن پادشاه موفق، هزار برده را برای خود خرید.
پس ایاز پاک دل را آن زمان
در مکاس جمله بستد رایگان
هوش مصنوعی: پس ایاز با دل پاکش در آن زمان بهراحتی همه چیز را از مکاس گرفت.
آن غلامان میشدند از دور پیش
عرضه میکردند خصلتهای خویش
هوش مصنوعی: آن جوانان از دور به جلو میآمدند و ویژگیهای خود را نشان میدادند.
گفت آن یک من کمانکش آمدم
گفت این در تیر آرش آمدم
هوش مصنوعی: گفت آن یکی که من کماندار هستم و به دنبال هدف میگردم، او نیز پاسخ داد که من برای نشانهگیری تیر آرش آمدهام.
گفت آن یک نیزهٔ گردان مراست
گفت این یک خنجر بران مراست
هوش مصنوعی: یکی گفت که این نیزه گردان متعلق به من است و دیگری پاسخ داد که این خنجر تیز نیز به من تعلق دارد.
گفت این یک من بدرم صد مصاف
گفت آن یک بشکنم من کوه قاف
هوش مصنوعی: یکی گفت: من به راحتی میتوانم در برابر صد جنگ مبارزه کنم. دیگری پاسخ داد: من میتوانم کوه قاف را بشکنم.
گفت مردی از سر طعنه مگر
کای ایاز اینجا چه داری تو هنر
هوش مصنوعی: مردی از روی تمسخر به ایاز گفت: "تو چه هنری داری که اینجا هستی؟"
گفت ای سائل هنر دارم یکی
کز دو عالم بهتر ارزد بیشکی
هوش مصنوعی: گفت ای درخواستکننده، من هنری دارم که از هر چیزی در این دو جهان ارزشش بیشتر است، بدون شک.
بود جاسوسی مگر بشنود راز
رفت و گفت آن راز با محمود باز
هوش مصنوعی: شاید کسی در حال جاسوسی بود که راز را شنید و سپس آن راز را به محمود گفت.
شه بخواند او را و گفتش ای غلام
چه هنر داری بگو با من تمام
هوش مصنوعی: پادشاه او را صدا کرد و گفت: ای بنده، چه استعداد و هنری داری؟ همهچیز را با من در میان بگذار.
گفت اگر تاج خودم بر سر نهی
جایگه سازی مرا تخت شهی
هوش مصنوعی: اگر تو تاج و تخت مرا بر سر بگذاری، مرا در جایگاه پادشاهی قرار خواهی داد.
هفت کشور زیر فرمانم کنی
بر همه آفاق سلطانم کنی
هوش مصنوعی: در هفت سرزمین تحت حکومت من، بر تمامی دنیا سلطنت خواهی کرد.
من نیفتم در غلط تا زنده ام
زآنکه من دانم که دایم بنده ام
هوش مصنوعی: هرگز دچار اشتباه نمیشوم تا زمانی که زندهام، زیرا میدانم که همیشه بندهام.
در زمین و آسمان خاص و عام
نیست از فرمان بری برتر مقام
هوش مصنوعی: در زمین و آسمان، همه افراد خاص و عام به یک اندازه از فرمانبرداری و اطاعت برخوردار نیستند؛ بلکه برخی در این زمینه مقام بالاتری دارند.