بخش ۲ - فی الحكایة
خواند داود پیامبر شست سال
بر سر خلقان زبور ذوالجلال
ای عجب آواز چون برداشتی
عقل رابر جای خود نگذاشتی
باد از رفتن باستادی خموش
برگهای شاخ گشتی جمله گوش
آب فارغ از دویدن آمدی
مرغ معزول از پریدند آمدی
گرچه خوش آوازیش بسیار بود
لیک از ماتم نبود از کار بود
لاجرم یک آدمی نگریستی
میشنودی خلق و خوش میزیستی
عاقبت چون ضربتی خورد از قدر
شد دل و جانش همه زیر و زبر
نوحهٔ خود را بصحرا شد برون
شد روان ازنوحهٔ او جوی خون
چون شد آواز خوش او دردناک
ای عجب شد چل هزار آنجا هلاک
هرکه آن آواز بشنیدی ز دور
گشتی اندر جان فشاندن ناصبور
تا خطاب آمد که ای داود پاک
آدمی شد چل هزار از تو هلاک
پیش ازین کس رانمیشد دیده تر
این زمان بنگر که چون شد کارگر
لاجرم اکنون چو کارت اوفتاد
آتشی در روزگارت اوفتاد
نوحهٔ تو چون برفت ازدرد کار
بر سر تو جان فشاندم چل هزار
بود آواز خوشت زین بیشتر
نوحهٔ ماتم دگر باشد دگر
هرچه از دردی هویدا آید آن
خلق کشتن را بصحرا آید آن
ما ز آدم درد دین میخواستیم
تا جهانی را بدو آراستیم
او چو مرد درد آمد در سرشت
پاک شد از رنگ و از بوی بهشت
زن کند رنگی و بوئی اختیار
مرد را با رنگ و با بوئی چکار
لاجرم چون اهبطوش آمد خطاب
پای تا سر درد آمد و اضطراب
هر کرا دل در مودت زنده شد
در خصوصیت خدا را بنده شد
سر نه پیچید از ادب تا زنده بود
لاجرم پیوسته سر افکنده بود
بخش ۱ - المقالة الثالثة و الثلثون: سالک جان بر لب دل پر نیازبخش ۳ - الحكایة و التمثیل: گفت محمود آن خدیو کامگار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواند داود پیامبر شست سال
بر سر خلقان زبور ذوالجلال
هوش مصنوعی: داود پیامبر به مدت شصت سال بر مردم زبور خداوند را تلاوت کرد.
ای عجب آواز چون برداشتی
عقل رابر جای خود نگذاشتی
هوش مصنوعی: عجب است که وقتی صدای خوشی را میشنوی، عقل و فکر خود را از دست میدهی و نمیتوانی به کار بگیری.
باد از رفتن باستادی خموش
برگهای شاخ گشتی جمله گوش
هوش مصنوعی: باد با رفتن خود، سکوتی را برقرار کرد و درختان و برگهایشان به خوبی شنیدند و محو آن شدند.
آب فارغ از دویدن آمدی
مرغ معزول از پریدند آمدی
هوش مصنوعی: تو مانند آبی هستی که بدون تلاش و دویدن به سراغ ما آمدهای، مثل پرندهای که از پرواز کردن باز مانده و به ما پیوستهاست.
گرچه خوش آوازیش بسیار بود
لیک از ماتم نبود از کار بود
هوش مصنوعی: اگرچه صدای زیبایی دارد و بسیار خوشآواز است، ولی این آواز از روی غم و اندوه نیست، بلکه ناشی از کار اوست.
لاجرم یک آدمی نگریستی
میشنودی خلق و خوش میزیستی
هوش مصنوعی: بنابراین، یقیناً فردی را میبینی که خلق و خوی خوبی دارد و در زندگیاش خوشحال و راضی به نظر میرسد.
عاقبت چون ضربتی خورد از قدر
شد دل و جانش همه زیر و زبر
هوش مصنوعی: در پایان، پس از اینکه ضربهای به او وارد شد، همهی وجودش به هم ریخت و نظم و آرامش را از دست داد.
نوحهٔ خود را بصحرا شد برون
شد روان ازنوحهٔ او جوی خون
هوش مصنوعی: آوای سوگ و اندوه او به بیابان رسید و جانش از آن ناله به جوی خون تبدیل شد.
چون شد آواز خوش او دردناک
ای عجب شد چل هزار آنجا هلاک
هوش مصنوعی: وقتی صدای دلنشین او به گوش رسید، دردناک و عجیب بود، زیرا هزاران نفر در آن لحظه به خاک افتادند.
هرکه آن آواز بشنیدی ز دور
گشتی اندر جان فشاندن ناصبور
هوش مصنوعی: هر کس که آن آواز را از دور شنید، به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و در درونش احساس بیتابی کرد.
تا خطاب آمد که ای داود پاک
آدمی شد چل هزار از تو هلاک
هوش مصنوعی: وقتی ندایی آمد که ای داود، شخصی پاک و نیکو هستی، متوجه شد که به دلیل خوبیها و فضیلتهای تو، هزاران نفر از میان میروند.
پیش ازین کس رانمیشد دیده تر
این زمان بنگر که چون شد کارگر
هوش مصنوعی: قبل از این، کسی نمیتوانست ببیند که حالا چه اتفاقی افتاده است. اکنون نگاه کن که اوضاع چگونه تغییر کرده و کارها به چه سمت و سویی رفتهاند.
لاجرم اکنون چو کارت اوفتاد
آتشی در روزگارت اوفتاد
هوش مصنوعی: در نتیجه، زمانی که کارهایت خراب شد و مشکلاتی برایت به وجود آمد، به نوعی آتش و دردسر در زندگیات رخ نمایان خواهد شد.
نوحهٔ تو چون برفت ازدرد کار
بر سر تو جان فشاندم چل هزار
هوش مصنوعی: وقتی به یاد تو سوگواری کردم و دردم را بیان کردم، برایت جانم را فدای محبت کردیم و در این راه هزاران دشواری را تاب آوردم.
بود آواز خوشت زین بیشتر
نوحهٔ ماتم دگر باشد دگر
هوش مصنوعی: صدای خوش تو از این هم زیباتر از نوحه و عزاداری دیگری است.
هرچه از دردی هویدا آید آن
خلق کشتن را بصحرا آید آن
هوش مصنوعی: هر چیزی که از درد و رنج آشکار شود، به دنبال آن، مردم برای کشتن به میدان میآیند.
ما ز آدم درد دین میخواستیم
تا جهانی را بدو آراستیم
هوش مصنوعی: ما از آدم انتظار داشتیم که درک عمیقی از دین داشته باشد تا بتواند جهانی زیبا و معنادار را برای دیگران فراهم کند.
او چو مرد درد آمد در سرشت
پاک شد از رنگ و از بوی بهشت
هوش مصنوعی: او زمانی که به درد و رنج دچار میشود، به طبع خود بازمیگردد و از هرگونه رنگ و بوی بهشت دور میشود.
زن کند رنگی و بوئی اختیار
مرد را با رنگ و با بوئی چکار
هوش مصنوعی: زن با رنگ و بوی خود، چهره و شخصیت مرد را تحت تأثیر قرار میدهد. اما مرد نمیتواند با این رنگ و بو چه کاری انجام دهد.
لاجرم چون اهبطوش آمد خطاب
پای تا سر درد آمد و اضطراب
هوش مصنوعی: به ناچار، هنگامی که او به زمین آمد، از سر تا پا دچار درد و نگرانی شد.
هر کرا دل در مودت زنده شد
در خصوصیت خدا را بنده شد
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش با محبت پر شده باشد، در حقیقت به ویژگیهای خداوند پیوسته و بندگی آن محبوب را پذیرفته است.
سر نه پیچید از ادب تا زنده بود
لاجرم پیوسته سر افکنده بود
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده بود، به خاطر ادب و احترام سرش را پایین نگه میداشت و هرگز خود را بالا نمیآورد.
حاشیه ها
1395/11/04 17:02
شهرامی
در بیت اول، بهتر است که معادل عدد 60، به حروف، شصت باشد.