گنجور

بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

کرد حاتم را سؤال آن مرد خام
کز کجا آری تو هر روزی طعام
گفت حاتم تا که جان دارم بجای
هست قوت من ز انبان خدای
مرد گفتش تو بسالوس و برنگ
میکنی مال مسلمانان بچنگ
روز و شب مال مسلمانان بری
چون بخوردی عاقبت را ننگری
حاتمش گفتا که ای مرد عزیز
خورده ام زان تو هرگز هیچ چیز
گفت نه گفتا مسلمان پس نهٔ
تن بزن چون این سخن را کس نهٔ
سایلش گفتا که حجت می میار
گفت حجت خواهد از ما کردگار
گفت میخواهی که چون کارت خطاست
کاین خطاها را سخن بنهی تو راست
گفت از هفت آسمان آمد سخن
از خدا هم با میان آمد سخن
مادرت چون شوهری کرد اختیار
شدحلال از یک سخن آغاز کار
سایلش گفتا تو کرده خوش نشست
زآسمان ناید ترا روزی بدست
گفت روزی همه خلق جهان
همچو روزی من آید زآسمان
کانکه او دارندهٔ جان و جهانست
گفت روزی همه در آسمانست
گفت دایم پای در دامن ترا
روزئی میناید از روزن ترا
گفت بودم درشکم نه ماه من
بردم از روزن بروزی راه من
سائلش گفتا بخسب اکنون ستان
تا درآید روزی تو در دهان
گفت من قرب دو سال ای کوربین
بوده ام در گاهواره همچنین
من ستان خفته در آن مهد بزر
در دهانم شیر میریخت از زبر
سایلش گفتا که باید کشت زود
هیچکس ناکشته هرگز چون درود
حاتمش گفتا که ای سرگشته من
موی سر میبدروم ناکشته من
گفت ناپخته بخور تا بنگرم
گفت ناپخته چو مرغان هم خورم
گفت زیر آب شو روزی طلب
گفت چون ماهی شوم نبود عجب
مرد عاجز گشت ازو حیران بماند
زان سخن انگشت در دندان بماند
عاقبت بر دست حاتم بازگشت
توبه کرد و همدم و همراز گشت
لطف و رزق حق درین منزل طلب
حل این مشکل درون دل طلب
چون همه زآنجایگه بینی مدام
کار تو زآنجایگه گردد تمام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کرد حاتم را سؤال آن مرد خام
کز کجا آری تو هر روزی طعام
هوش مصنوعی: مردی از حاتم سؤال کرد که تو از کجا هر روز غذا به دست می‌آوری.
گفت حاتم تا که جان دارم بجای
هست قوت من ز انبان خدای
هوش مصنوعی: حاتم می‌گوید که تا زمانی که زنده هستم، باید در زندگی‌ام قوت و نیرویم را از خزانه الهی بگیرم.
مرد گفتش تو بسالوس و برنگ
میکنی مال مسلمانان بچنگ
هوش مصنوعی: مرد به او گفت: تو واقعا به دنبال سلطنت و قدرت هستی و به خاطر آن اموال مسلمانان را به چنگ می‌آوری.
روز و شب مال مسلمانان بری
چون بخوردی عاقبت را ننگری
هوش مصنوعی: روز و شب متعلق به مسلمانان است، بنابراین اگر آن را در نادرستی خرج کنی، در نهایت عواقب بدش را خواهی دید.
حاتمش گفتا که ای مرد عزیز
خورده ام زان تو هرگز هیچ چیز
هوش مصنوعی: حاتم طایی به شخصی که در برابرش قرار دارد می‌گوید: ای مرد بزرگ و محترم، من هرگز از تو چیزی نخورده‌ام.
گفت نه گفتا مسلمان پس نهٔ
تن بزن چون این سخن را کس نهٔ
هوش مصنوعی: اگر کسی ادعای مسلمان بودن دارد، نباید به بدن خود آسیب برساند؛ چون کسی این حرف را به زبان نمی‌آورد.
سایلش گفتا که حجت می میار
گفت حجت خواهد از ما کردگار
هوش مصنوعی: سائل به او گفت که دلیل و حجتی برای طلبت نیاور. او در پاسخ گفت که خداوند خود از ما دلیل و حجت خواهد خواست.
گفت میخواهی که چون کارت خطاست
کاین خطاها را سخن بنهی تو راست
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که وقتی کارهایت نادرست است، این اشتباهات را به درستی بیان کنی، باید به دنبال اصلاح و بهبود خودت باشی.
گفت از هفت آسمان آمد سخن
از خدا هم با میان آمد سخن
هوش مصنوعی: از هفت آسمان پیام آمد و سخن از خدا نیز در میان آمد.
مادرت چون شوهری کرد اختیار
شدحلال از یک سخن آغاز کار
هوش مصنوعی: مادرت زمانی که شوهر کرد، زندگی‌اش دگرگون شد و از یک کلام همه چیز آغاز شد.
سایلش گفتا تو کرده خوش نشست
زآسمان ناید ترا روزی بدست
هوش مصنوعی: سائل به او گفت: تو که با آرامش نشسته‌ای، بدان که روزی بد به دست نمی‌آید و از آسمان برایت نخواهد آمد.
گفت روزی همه خلق جهان
همچو روزی من آید زآسمان
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که تمام مردم دنیا مثل امروز من، از آسمان بر زمین خواهند آمد.
کانکه او دارندهٔ جان و جهانست
گفت روزی همه در آسمانست
هوش مصنوعی: کسی که صاحب زندگی و کل جهان است، روزی گفت که همه چیز در آسمان قرار دارد.
گفت دایم پای در دامن ترا
روزئی میناید از روزن ترا
هوش مصنوعی: او گفت: همیشه در دامن تو پای گذاشته‌ام و از پنجره تو به دنیای خارج نگاه می‌کنم.
گفت بودم درشکم نه ماه من
بردم از روزن بروزی راه من
هوش مصنوعی: گفتم که در دل من نه ماه است، از روزنه‌ای به دنیا خواهیم آمد.
سائلش گفتا بخسب اکنون ستان
تا درآید روزی تو در دهان
هوش مصنوعی: سائل از او خواسته است که فعلاً استراحت کند و آرام باشد تا روزی بهتر برای او فرا برسد و بر مشکلاتش غلبه کند.
گفت من قرب دو سال ای کوربین
بوده ام در گاهواره همچنین
هوش مصنوعی: او گفت: من به مدت دو سال در کنار تو بوده‌ام و مانند یک بچه در گهواره، ناتوان و بی‌خبر.
من ستان خفته در آن مهد بزر
در دهانم شیر میریخت از زبر
هوش مصنوعی: من در گهواره‌ای که بزرگ و وسیع است، خوابیده‌ام و شیر از دهانم به آرامی ریخته می‌شود.
سایلش گفتا که باید کشت زود
هیچکس ناکشته هرگز چون درود
هوش مصنوعی: سائل به او گفت: باید زود اینکار را انجام دهی، چرا که هیچکس هرگز با درود و سلام به مقصد نرسیده است.
حاتمش گفتا که ای سرگشته من
موی سر میبدروم ناکشته من
هوش مصنوعی: حاتم گفت: ای گم‌شده در عشق، من در حال از دست دادن موهای سرم هستم، اما هنوز کشته نشده‌ام.
گفت ناپخته بخور تا بنگرم
گفت ناپخته چو مرغان هم خورم
هوش مصنوعی: گفت: تا زمانی که نپخته بخوری، می‌توانم نظاره‌ات کنم. پاسخ داد: من هم مانند پرندگان نپخته می‌خورم.
گفت زیر آب شو روزی طلب
گفت چون ماهی شوم نبود عجب
هوش مصنوعی: روزی به کسی گفتند که برای به دست آوردن روزی باید مانند ماهی زیر آب بروی، او گفت که وقتی به زیر آب می‌روم، دیگر نمی‌توانم ماهی باشم و این امر برایم عجیب است.
مرد عاجز گشت ازو حیران بماند
زان سخن انگشت در دندان بماند
هوش مصنوعی: مردی از گفتار او به شدت متعجب شد و به حدی گیج و محجوب گردید که انگشت در دهانش گذاشت و ماند.
عاقبت بر دست حاتم بازگشت
توبه کرد و همدم و همراز گشت
هوش مصنوعی: سرانجام، حاتم با دست خود به جایی رسید که توبه کرد و دوست و هم‌راز شد.
لطف و رزق حق درین منزل طلب
حل این مشکل درون دل طلب
هوش مصنوعی: اندوه و مشکلات درون دل را با طلب بخشش و روزی از جانب خداوند برطرف کن.
چون همه زآنجایگه بینی مدام
کار تو زآنجایگه گردد تمام
هوش مصنوعی: زمانی که دائماً به جایی که در آن هستی نگاه کنی، کارهای تو از همان جا به سرانجام خواهد رسید.