گنجور

بخش ۱ - المقالة الثالثه

سالک همچون موکل بر سری
پیش میکائیل شد چون مضطری
گفت ای فرمانده هر مخزنی
بی تو نتوان خورد هرگز ارزنی
ای مفاتیح جهان در دست تو
حامل عرشی و کرسی پست تو
ابر و باران قطرهٔ عمان تست
رزق و روزی ریزه از خوان تست
هر شبی ازتودل افروزی رسد
باز هر روزی ز نو روزی رسد
گر ترا نبود بروزی هیچ برگ
کی نشیند شبنمی بر هیچ برگ
ور عنان باد پیچی یک دمی
کی نسیم خوش جهد در عالمی
تا ابد سرسبزی خلقان ز تست
رعد و برق و برف و هم باران ز تست
طفل بستان را چو از پستان میغ
تازه گردانی ز شیری بیدریغ
بر رخ بستانش از بهر فرح
برکشی آن طفل را قوس قزح
تا چو با این قوس بتواند نشست
قاب قوسینش مگر آید بدست
طفل عشقم تربیت کن هم مرا
تا برون آری ازین ماتم مرا
چون شنود القصه میکائیل راز
گفت ای بیچاره بر راهی دراز
من که میکائیلم اینجا برچه ام
شوق حق را عشق دین را خود که ام
گه بباران بازمانده گه ببرق
روز و شب مشغول کار غرب و شرق
رعد بانگیست از دل پر درد من
باد یک شمه ز باد سرد من
برف و باران اشک بسیار منست
برق از جان شرر بار منست
گه ز آهم میغ پرده میشود
گه زنومیدی فسرده میشود
سوز و جوش و اشک بسیارم نگر
سر برار آخر سر و کارم نگر
من چو خود سرگشتهٔ کار خودم
روز و شب در درد و تیمار خودم
تو برو کاین در ز من نگشایدت
جز درون خویشتن نگشایدت
سالک آمد پیش پیرو راز گفت
حال خود با پیر یک یک بازگفت
پیر گفتش آنکه میکائیل اوست
لطف را و رزق را دادن نکوست
هر دو عالم را مدد زو میرسد
رزق دادن تا ابد زو میرسد
رزق را از پادشاه دادگر
جان میکائیل میبینم ممر
هر که رزاقی ندید از پیشگاه
هست او در شرک نیست او مرد راه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالک همچون موکل بر سری
پیش میکائیل شد چون مضطری
هوش مصنوعی: سالک مانند فرشته‌ای که بر روی سر میکائیل قرار دارد، در وضعیت اضطراب و نیاز به راهنمایی و حمایت قرار می‌گیرد.
گفت ای فرمانده هر مخزنی
بی تو نتوان خورد هرگز ارزنی
هوش مصنوعی: فرمانده گفت: بدون وجود تو هیچ‌چیز ارزش ندارد و نمی‌توان از هیچ‌چیز بهره‌برداری کرد.
ای مفاتیح جهان در دست تو
حامل عرشی و کرسی پست تو
هوش مصنوعی: تو کلیدهای گنج‌های این جهان را در دست داری و جایگاه تو بین آسمانی‌ها و زمین‌نشین‌ها مشخص است.
ابر و باران قطرهٔ عمان تست
رزق و روزی ریزه از خوان تست
هوش مصنوعی: باران و ابر در حقیقت از نعمت‌های تو هستند، و روزی و رزق در سفرهٔ زندگی‌ام از بخشش توست.
هر شبی ازتودل افروزی رسد
باز هر روزی ز نو روزی رسد
هوش مصنوعی: هر شب نور عشق و محبت تو در دل من روشن می‌شود و هر روز تازه‌ای از سرزندگی و شگفتی به من الهام می‌گیرد.
گر ترا نبود بروزی هیچ برگ
کی نشیند شبنمی بر هیچ برگ
هوش مصنوعی: اگر درختی هیچ برگی نداشته باشد، هیچ شبنمی هم بر روی آن نمی‌نشیند.
ور عنان باد پیچی یک دمی
کی نسیم خوش جهد در عالمی
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه افسار باد را بگیری، نسیم خوش در جهانی دیگر به حرکت درمی‌آید.
تا ابد سرسبزی خلقان ز تست
رعد و برق و برف و هم باران ز تست
هوش مصنوعی: سرسبزی و نشاط مردم همیشه به تو وابسته است، تویی که رعد و برق و برف و باران همه از تو هستند.
طفل بستان را چو از پستان میغ
تازه گردانی ز شیری بیدریغ
هوش مصنوعی: وقتی که کودک را از شیر مادر می‌گیری، او را با چیزی جدید و تازه سیراب کن تا کمبود شیر او احساس نشود.
بر رخ بستانش از بهر فرح
برکشی آن طفل را قوس قزح
هوش مصنوعی: بر چهره باغش از روی خوشی، آن کودک را به لبخند قوس قزح هدیه دهی.
تا چو با این قوس بتواند نشست
قاب قوسینش مگر آید بدست
هوش مصنوعی: تا زمانی که بتواند با این قوس (قوسین) نشیمن گیرد، شاید فرصتی به دست آید.
طفل عشقم تربیت کن هم مرا
تا برون آری ازین ماتم مرا
هوش مصنوعی: عشق من، لطفا به من آموزش بده تا بتوانی مرا از این درد و غم رهایی بخشیدی.
چون شنود القصه میکائیل راز
گفت ای بیچاره بر راهی دراز
هوش مصنوعی: وقتی میکائیل داستان را شنید، راز را فاش کرد و گفت: ای بدبخت، تو در مسیری طولانی قرار داری.
من که میکائیلم اینجا برچه ام
شوق حق را عشق دین را خود که ام
هوش مصنوعی: من که فرشته‌ای مانند میکائیل هستم، در اینجا چه چیزی می‌خواهم؟ شوق به حق و عشق به دین در وجودم است. من کیستم؟
گه بباران بازمانده گه ببرق
روز و شب مشغول کار غرب و شرق
هوش مصنوعی: گاهی باران می‌بارد، گاهی آسمان درخشان است و شب‌وروز ما همیشه به کار و تلاش در غرب و شرق مشغولیم.
رعد بانگیست از دل پر درد من
باد یک شمه ز باد سرد من
هوش مصنوعی: صدای رعد، نشانه‌ای از غم و درد عمیق من است، مانند اینکه نسیم سردی از درون من بیرون می‌آید.
برف و باران اشک بسیار منست
برق از جان شرر بار منست
هوش مصنوعی: برف و باران نماد غم و احساسات دردناک من است و درخشندگی آتش درونم نشانهٔ هیجانات و شور و شوق من است.
گه ز آهم میغ پرده میشود
گه زنومیدی فسرده میشود
هوش مصنوعی: گاهی اوقات صدای آه من باعث می‌شود که پرده‌ها بلرزند و دگرگونی پیدا کنند، و گاهی دیگر، با شنیدن آه من، حالتی افسرده به خود می‌گیرند.
سوز و جوش و اشک بسیارم نگر
سر برار آخر سر و کارم نگر
هوش مصنوعی: بسیار درد و رنج و اشک دارم، به من نظر کن و ببین که سرانجام کارم به کجا می‌رسد.
من چو خود سرگشتهٔ کار خودم
روز و شب در درد و تیمار خودم
هوش مصنوعی: من همیشه در فکر و پریشانی خودم هستم و روز و شب در تلاش برای حل مشکلاتم به سر می‌برم.
تو برو کاین در ز من نگشایدت
جز درون خویشتن نگشایدت
هوش مصنوعی: تو برو، زیرا این در که به سوی من باز نمی‌شود، فقط در درون خودت می‌تواند به رویت باز شود.
سالک آمد پیش پیرو راز گفت
حال خود با پیر یک یک بازگفت
هوش مصنوعی: سالک به پیش پیر آمد و حال خود را با او در میان گذاشت و به طور دقیق درباره هر یک از مراحل و وضعیت‌های زندگی‌اش صحبت کرد.
پیر گفتش آنکه میکائیل اوست
لطف را و رزق را دادن نکوست
هوش مصنوعی: پیر به او گفت که کسی مانند میکائیل، که نعمت و روزی را می‌بخشد، در واقع فردی نیکو و بخشنده است.
هر دو عالم را مدد زو میرسد
رزق دادن تا ابد زو میرسد
هوش مصنوعی: هر دو جهان از او بهره‌مند هستند و روزی و نعمت تا ابد از او جاری می‌شود.
رزق را از پادشاه دادگر
جان میکائیل میبینم ممر
هوش مصنوعی: من به برکت و روزی که خداوند مهربان به من عطا کرده، نگاه می‌کنم و می‌بینم که این نعمت‌ها به دست پادشاهی دادگر و نیکوکار هستند.
هر که رزاقی ندید از پیشگاه
هست او در شرک نیست او مرد راه
هوش مصنوعی: هر کسی که از نعمت‌ها و برکات الهی آگاه شده باشد و این نعمت‌ها را از خداوند بداند، به حقیقت به یگانگی خداوند ایمان دارد و در دام شرک گرفتار نشده است. او به درستی مسیر زندگی را شناخته و به هدف اصلی خود رسیده است.

حاشیه ها

1394/03/18 18:06
ناشناس

باد یک شمه ز باد سرد من
باد یک شمه زه آه سرد من