گنجور

بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

آن یکی دیوانهٔ یک گرده خواست
گفت من بی برگم این کار خداست
مرد مجنون گفتش ای شوریده حال
من خدا را آزمودم قحط سال
بود وقت غز ز هر سو مردهٔ
و او نداد از بی نیازی گردهٔ

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن یکی دیوانهٔ یک گرده خواست
گفت من بی برگم این کار خداست
هوش مصنوعی: یک دیوانه که در یک گردباد گرفتار شده بود، گفت که من بدون حمایت و پشتیبانی هستم و این نتیجه اراده خداوند است.
مرد مجنون گفتش ای شوریده حال
من خدا را آزمودم قحط سال
هوش مصنوعی: مردی که دیوانه شده بود به دیگری گفت: ای کسی که حال مرا می‌دانی، من خدا را امتحان کرده‌ام و در این سال گرانی و خشکسالی، سختی‌های زیادی را تجربه کرده‌ام.
بود وقت غز ز هر سو مردهٔ
و او نداد از بی نیازی گردهٔ
هوش مصنوعی: در زمان غز، از همه سو افراد بی‌جان و مرده‌ای وجود داشت، اما او به خاطر بی‌نیازی‌اش هیچ کمکی نکرد.