بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
آن یکی دیوانه در برفی نشست
همچو آتش برف میخورد از دو دست
آن یکی گفتش چرا این میخوری
چیزی الحق چرب و شیرین میخوری
گفت چکنم گرسنه دارم شکم
گفت از برف آن نگردد هیچ کم
گفت حق را گو که میگوید بخور
تا شود گرسنگیت آهسته تر
هیچ دیوانه نگوید این سخن
میخورم نه سر پدید این را نه بن
گفت من سیرت کنم بی نان شگرف
کرد سیرم راست گفت اما زبرف
بخش ۷ - الحكایة و التمثیل: آن یکی دیوانه سرافراشتهبخش ۹ - الحكایة و التمثیل: آن یکی دیوانهٔ یک گرده خواست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن یکی دیوانه در برفی نشست
همچو آتش برف میخورد از دو دست
هوش مصنوعی: یک دیوانه در برف نشسته است و مانند آتش برف را با دستانش میخورد.
آن یکی گفتش چرا این میخوری
چیزی الحق چرب و شیرین میخوری
هوش مصنوعی: یکی از دوستان به دیگری گفت چرا این خوراکی را میخوری؟ واقعاً چیزی خوشمزه و لذیذ میخوری.
گفت چکنم گرسنه دارم شکم
گفت از برف آن نگردد هیچ کم
هوش مصنوعی: شخصی میگوید که چه کار کنم چون شکمش گرسنه است، و شکم در پاسخ میگوید که با برف نمیتوان گرسنگی را رفع کرد و هیچ کمکی نمیکند.
گفت حق را گو که میگوید بخور
تا شود گرسنگیت آهسته تر
هوش مصنوعی: به او بگو که حق را بگوید، چون او میگوید بخور تا گرسنگیات کمتر و آرامتر شود.
هیچ دیوانه نگوید این سخن
میخورم نه سر پدید این را نه بن
هوش مصنوعی: هیچ کسی که عقلش را از دست داده، این حرف را نمیزند که من میخورم و نمیدانم چه چیزی را میخورم یا از کجا آمده است.
گفت من سیرت کنم بی نان شگرف
کرد سیرم راست گفت اما زبرف
هوش مصنوعی: شخصی گفت که میتواند بدون نیاز به نان، سیر شود. او به درستی ادعا کرد که از چیزهای دیگر میتواند سیر شود، اما این به دلیل برف بود.