بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
گفت با مجنون شبی لیلی براز
کای بعشق من ز عقل افتاده باز
تا توانی با خرد بیگانه باش
عقل را غارت کن و دیوانه باش
زآنک اگر تو عاقل آئی سوی من
زخم بسیاری خوری در کوی من
لیک اگر دیوانه آئی در شمار
هیچکس را با تو نبود هیچ کار
بخش ۱ - المقالة السابعةو العشرون: سالک دلدادهٔ بیدل دلیربخش ۳ - الحكایة و التمثیل: بود مجنونی عجب نه سر نه بن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت با مجنون شبی لیلی براز
کای بعشق من ز عقل افتاده باز
هوش مصنوعی: شبی لیلی به مجنون گفت: ای مجنون، تو به خاطر عشق من دیگر از سر عقل و هوش خود بیخبر شدهای.
تا توانی با خرد بیگانه باش
عقل را غارت کن و دیوانه باش
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی از عقل و خرد دوری کن، به عقل توجه نکن و به کارهای احمقانه بپرداز.
زآنک اگر تو عاقل آئی سوی من
زخم بسیاری خوری در کوی من
هوش مصنوعی: اگر تو با عقل و درایت به سوی من بیایی، در مسیر من آسیبهای زیادی خواهی دید.
لیک اگر دیوانه آئی در شمار
هیچکس را با تو نبود هیچ کار
هوش مصنوعی: اما اگر دیوانهای وارد شوی، هیچکس را نمیتوانی در کنار خود ببینی و هیچ کاری صورت نمیگیرد.