گنجور

بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

بود ازان اعرابی شوریده رنگ
کرد روزی حلقهٔ کعبه بچنگ
گفت یارب بندهٔ تو برهنه ست
وی عجب برهنگیم نه یک تنه ست
کودکانم نیز عریان آمدند
لاجرم پیوسته گریان آمدند
من ز مردم شرم میدارم بسی
تو نمیداری چه گویم با کسی
چند داری برهنه آخر مرا
جامهٔ ده این زمان فاخر مرا
مردمان چون آن سخن کردند گوش
برزدندش بانگ کای جاهل خموش
از طواف آن قوم چون گشتند باز
مرد اعرابی همی آمد به ناز
از قصب دستار وز خز جامه داشت
گوئیا ملک جهان را نامه داشت
باز پرسیدند ازو کای بی نوا
این که دادت گفت این که دهد خدا
چون من آن گفتم مرا این داد او
وین فرو بسته درم بگشاد او
آنچه گفتم بود آن ساعت روا
زآنکه به دانم من او را از شما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود ازان اعرابی شوریده رنگ
کرد روزی حلقهٔ کعبه بچنگ
هوش مصنوعی: یک عجم دیوانه‌ای بود که روزی با رنگی خاص، حلقهٔ کعبه را به دست گرفت.
گفت یارب بندهٔ تو برهنه ست
وی عجب برهنگیم نه یک تنه ست
هوش مصنوعی: خداوندا، بندهٔ تو در شرایط دشواری قرار دارد و جای تعجب اینجاست که تنها خودش در این وضعیت نیست، بلکه دیگران نیز درگیر مشکلات مشابه هستند.
کودکانم نیز عریان آمدند
لاجرم پیوسته گریان آمدند
هوش مصنوعی: کودکانم بدون لباس آمدند و به همین دلیل همواره در حال گریه بودند.
من ز مردم شرم میدارم بسی
تو نمیداری چه گویم با کسی
هوش مصنوعی: من از مردم خجالت می‌کشم و نمی‌دانم با دیگران چه باید بگویم، اما تو حتماً به این موضوع توجهی نداری.
چند داری برهنه آخر مرا
جامهٔ ده این زمان فاخر مرا
هوش مصنوعی: به من چندین بار لباس جاذب بپوشان، زیرا اکنون به پوششی زیبا و باارزش نیاز دارم.
مردمان چون آن سخن کردند گوش
برزدندش بانگ کای جاهل خموش
هوش مصنوعی: مردم وقتی آن حرف را زدند، به او گوشزد کردند که ای نادان، خاموش باش.
از طواف آن قوم چون گشتند باز
مرد اعرابی همی آمد به ناز
هوش مصنوعی: پس از آنکه آن گروه به دور کعبه چرخیدند و به مکان خود بازگشتند، مردی از بادیه‌نشینان با ناز و غنج به سوی آن‌ها می‌آمد.
از قصب دستار وز خز جامه داشت
گوئیا ملک جهان را نامه داشت
هوش مصنوعی: شخصی از نی و پارچه‌های خزین لباس‌هایی زیبا و باارزش ساخته است، گویی که نامه‌ای برای فرمانروایی بر جهان دارد.
باز پرسیدند ازو کای بی نوا
این که دادت گفت این که دهد خدا
هوش مصنوعی: از او پرسیدند که ای بیچاره، آنچه را که به تو داده‌اند، از کجا آمده است و آنچه که خدا به تو می‌دهد، چیست؟
چون من آن گفتم مرا این داد او
وین فرو بسته درم بگشاد او
هوش مصنوعی: وقتی که من این سخن را گفتم، او به من این چیز را عطا کرد و اکنون او به من کمک کرده و راهی برای رهایی من باز کرده است.
آنچه گفتم بود آن ساعت روا
زآنکه به دانم من او را از شما
هوش مصنوعی: من در آن لحظه آنچه گفتم درست بود، زیرا من او را بهتر از شما می‌شناسم.