بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
در رهی میشد سنایی بیقرار
دید کناسی شده مشغول کار
سوی دیگر چون نظر افکند باز
یک مؤذن دید در بانگ نماز
گفت نیست این کار خالی از خلل
هر دو را میبینم اندر یک عمل
زآنکه هست این بیخبر چون آندگر
از برای یکدو من نان کارگر
چون برای نان است کار این دو خام
هر دو را یک کار میبینم مدام
بلکه این کناس در کار است راست
وآن مؤذن غرهٔ روی و ریاست
پس درین معنی بلاشک ای عزیز
از مؤذن به بود کناس نیز
تا تو با نفسی و شیطانی ندیم
پیشه خواهی داشت کناسی مقیم
گر درخت دیو از دل برکنی
جانت را زین بند مشکل برکنی
ور درخت دیو میداری بهجای
با سگ و با دیو باشی همسرای
بخش ۵ - الحكایة و التمثیل: بود برنائی بغایت کاردانبخش ۷ - الحكایة و التمثیل: مرگ را مردی بجان مشتاق شد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1401/06/22 01:09
ایلیا الباقی
در مصرع آخر: "با سگ و با دیو باشی هم سرای" صحیح نبوده و صحیح "با دد و با دیو باشی هم سرای" میباشد.