گنجور

بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

چون به چین افتاد اسکندر ز راه
داشتش فغفور چین در چین نگاه
کرد بزمی آنچنان شاهانه راست
کان صفت ناید بصد افسانه راست
چند کاسه پیش اسکندر نهاد
پر در و پر لعل و پر گوهر نهاد
گفت بسم اللّه بکن دستی دراز
تا کنند آنگه سپه دستی فراز
گفت اسکندر که پیشم قوت نیست
کاسه جز پر لعل و پر یاقوت نیست
کاسه پر جوهر چرا کردی بگو
کی خورد مردم چنین خوردی بگو
شاه چین گفتش که ای بحر علوم
تو نسازی قوت خود جوهر به روم
گفت جوهر چون تواند خورد کس
گردهٔ دو نان مرا قوتست و بس
کار من بی شک چو کار خاص و عام
میشود روزی بدو گرده تمام
شاه گفتش چون نمیخوردی گهر
می نبایستت دو گرده بیشتر
مینشد در روم این دو گرده راست
کز چنان جائیت بر بایست خاست
جملهٔ عالم بزیر پای کرد
عزم یک یک شهر و یک یک جای کرد
راه میپیمود با چندین سپاه
کرد چندینی رعیت را تباه
این دو گرده راست میبایست کرد
هم به روم آزاد میبایست خورد
چون ازو بشنود اسکندر دلیل
کرد از آنجا هم در آن ساعت رحیل
در سفر گفت این فتوحم بس بود
تا قیامت قوت روحم بس بود
ترک گفتم من سفر یکبارگی
عزلتی جویم ازین آوارگی
هیچکس را در جهان بحر و بر
از قناعت نیست ملکی بیشتر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون به چین افتاد اسکندر ز راه
داشتش فغفور چین در چین نگاه
هوش مصنوعی: زمانی که اسکندر به چین رسید، فغفور، حکمران چین، به او نگاه کرد و او را زیر نظر داشت.
کرد بزمی آنچنان شاهانه راست
کان صفت ناید بصد افسانه راست
هوش مصنوعی: بزم آنچنان باشکوهی برپا کرد که وصف آن با هزاران داستان هم نمی‌تواند بیان شود.
چند کاسه پیش اسکندر نهاد
پر در و پر لعل و پر گوهر نهاد
هوش مصنوعی: چند کاسه پر از مروارید و گوهر و سنگ‌های قیمتی را در پیشگاه اسکندر قرار دادند.
گفت بسم اللّه بکن دستی دراز
تا کنند آنگه سپه دستی فراز
هوش مصنوعی: بگو با نام خدا شروع کن و دستی دراز کن تا آنها هم دستشان را بالا ببرند.
گفت اسکندر که پیشم قوت نیست
کاسه جز پر لعل و پر یاقوت نیست
هوش مصنوعی: اسکندر گفت که در برابر من هیچ قدرتی نیست و تنها چیزی که در دست دارم کاسه‌ای است پر از سنگ‌های قیمتی و زیبایی مثل لعل و یاقوت.
کاسه پر جوهر چرا کردی بگو
کی خورد مردم چنین خوردی بگو
هوش مصنوعی: چرا آن ظرف پر از مواد رنگی را خراب کردی؟ بگو چه کسی این کار را کرد، مردم چگونه از این خوراکی استفاده کردند؟ بگو.
شاه چین گفتش که ای بحر علوم
تو نسازی قوت خود جوهر به روم
هوش مصنوعی: شاه چین به بحر علوم گفت: «تو که چنین دانش وسیعی داری، چرا نیروی خود را در اختیار روم قرار نمی‌دهی؟»
گفت جوهر چون تواند خورد کس
گردهٔ دو نان مرا قوتست و بس
هوش مصنوعی: گفت: هیچ چیز نمی‌تواند جوهر حقیقت را ببلعد. من فقط به نانی که می‌خورم نیاز دارم و بس.
کار من بی شک چو کار خاص و عام
میشود روزی بدو گرده تمام
هوش مصنوعی: من نیز روزی به موفقیت و شهرت می‌رسم، همان‌طور که دیگران در کارهای خود به این هدف می‌رسند.
شاه گفتش چون نمیخوردی گهر
می نبایستت دو گرده بیشتر
هوش مصنوعی: شاه از او پرسید که چرا جواهر نمی‌خوری، در حالی که اگر نمی‌خوردی، این مقدار ثروت و دارایی برای تو لازم نبود.
مینشد در روم این دو گرده راست
کز چنان جائیت بر بایست خاست
هوش مصنوعی: در روم، این دو نفر به طور مستقیم وارد می‌شدند، زیرا از جایگاه شما تا آن جا فاصله زیادی نیست.
جملهٔ عالم بزیر پای کرد
عزم یک یک شهر و یک یک جای کرد
هوش مصنوعی: همهٔ موجودات شهر و مکان خاص خود را زیر پا گذاشتند و تصمیم گرفتند که به هر یک از آن‌ها بپردازند.
راه میپیمود با چندین سپاه
کرد چندینی رعیت را تباه
هوش مصنوعی: او با چندین گروه نظامی در حال حرکت بود و باعث خراب شدن و ویرانی بسیاری از رعیت‌ها شد.
این دو گرده راست میبایست کرد
هم به روم آزاد میبایست خورد
هوش مصنوعی: این دو گرده را باید به درستی نگاه داشت و همزمان باید در برابر رومیان، آزادانه مقاومت کرد.
چون ازو بشنود اسکندر دلیل
کرد از آنجا هم در آن ساعت رحیل
هوش مصنوعی: وقتی اسکندر دلیل را از او شنید، بلافاصله تصمیم به حرکت کرد و آن مکان را ترک کرد.
در سفر گفت این فتوحم بس بود
تا قیامت قوت روحم بس بود
هوش مصنوعی: در سفر، گفت این شهامت و جسارت من کافی است و تا پایان عمر، قدرت و نیروی روحم همین اندازه است.
ترک گفتم من سفر یکبارگی
عزلتی جویم ازین آوارگی
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم که یک بار سفر نکنم و در عوض، در این آشفتگی به دنبال سکون و آرامش باشم.
هیچکس را در جهان بحر و بر
از قناعت نیست ملکی بیشتر
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کس نمی‌تواند از نعمت‌های خود فراتر برود و از آنچه دارد، راضی‌تر و خوشحال‌تر باشد. یعنی قناعت یک ویژگی باارزش است و هیچ کس نمی‌تواند به مال و منزلت بیشتری دست یابد.