بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
پیش شیخی رفت مردی نامدار
از سر بی خویشئی بگریست زار
گفت سیرم از عبودیت همی
وز ربوبیت بمن نرسد دمی
مانده ام بی این و بی آن من مدام
چون کنم گفتا که سر می زن مدام
این سخن را گر محل آید پدید
از سر علم و عمل آید پدید
چشم باید داشت بر لوح ازل
چند دارم چشم بر علم و عمل
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.