بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
پیش شیخی رفت مردی نامدار
از سر بی خویشئی بگریست زار
گفت سیرم از عبودیت همی
وز ربوبیت بمن نرسد دمی
مانده ام بی این و بی آن من مدام
چون کنم گفتا که سر می زن مدام
این سخن را گر محل آید پدید
از سر علم و عمل آید پدید
چشم باید داشت بر لوح ازل
چند دارم چشم بر علم و عمل
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیش شیخی رفت مردی نامدار
از سر بی خویشئی بگریست زار
هوش مصنوعی: مردی معروف به پیش یک شیخ رفت و از روی نداشتن آرامش و حسی عمیق، به شدت گریه کرد.
گفت سیرم از عبودیت همی
وز ربوبیت بمن نرسد دمی
هوش مصنوعی: گفت که از بندگی خستهام و دیگر نمیتوانم هیچ لحظهای در بند خداوند بمانم.
مانده ام بی این و بی آن من مدام
چون کنم گفتا که سر می زن مدام
هوش مصنوعی: من در حالتی بلاتکلیف هستم و نمیدانم چه کار کنم. در پاسخ به این حال، گفته شده که باید به طور مداوم و پیوسته بر سر کارها و مشغولیتهایم بزنم و فعالیت کنم.
این سخن را گر محل آید پدید
از سر علم و عمل آید پدید
هوش مصنوعی: اگر این سخن در جای خود مطرح شود، از سر دانش و عمل به وضوح مشخص خواهد شد.
چشم باید داشت بر لوح ازل
چند دارم چشم بر علم و عمل
هوش مصنوعی: انسان باید توجه کند به سرنوشت و تقدیر ازلیاش، نه تنها به دانشی که دارد و کارهایی که انجام میدهد.