گنجور

بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

بیدل دیوانهٔ در حال شد
پیش دکان یکی بقال شد
گفت بر دکان چرا داری نشست
گفت تا آید مرا سودی بدست
گفت چبود سود گفتا آنکه زود
گر یکی داری دو گردد اینت سود
گفت کورست آن دلت دو ماحضر
گر یکی گردد ترا سود این شمر
کار تو بر عکس این افتاد نیک
نیستت توحید در شرکی ولیک
چون دل و گل هر دو در حق گم شود
آنگهی مردم بحق مردم شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیدل دیوانهٔ در حال شد
پیش دکان یکی بقال شد
هوش مصنوعی: بیدل، مجنون و بی‌خود، در حالتی سرگردان به فروشگاه یک بقالی رفت.
گفت بر دکان چرا داری نشست
گفت تا آید مرا سودی بدست
هوش مصنوعی: شخصی از دیگری می‌پرسد که چرا در فروشگاه نشسته‌ای. او پاسخ می‌دهد که نشسته‌ام تا شاید فرصتی پیش بیاید و سودی به دست آورم.
گفت چبود سود گفتا آنکه زود
گر یکی داری دو گردد اینت سود
هوش مصنوعی: گفت: سود چیست؟ جواب داد: آنچه زود به دست آید. اگر چیزی داری، داشتن دو برابر آن بهترین سود است.
گفت کورست آن دلت دو ماحضر
گر یکی گردد ترا سود این شمر
هوش مصنوعی: اگر دلت کور باشد، اگرچه دو نفر هم به تو نزدیک باشند، فرقی به حال تو نخواهد کرد. پس، از این دوستی‌ها بهره‌ای نخواهی برد.
کار تو بر عکس این افتاد نیک
نیستت توحید در شرکی ولیک
هوش مصنوعی: کار تو به خلاف این است که نتیجه خوبی به همراه ندارد؛ تو به ظاهر به یکتایی خدا اعتقاد داری، اما در عمل به شرک مبتلا هستی.
چون دل و گل هر دو در حق گم شود
آنگهی مردم بحق مردم شود
هوش مصنوعی: وقتی که دل و گل هر دو در مسیر حقیقت گم شوند، در آن زمان انسان به معنای واقعی خود می‌رسد و به حقیقت خود پی می‌برد.