بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل
سالخورده پیر زالی تنگدست
کرده بودی پیش گورستان نشست
سال و ماهش خرقهٔ در پیش بود
صد هزاران بخیه بر وی بیش بود
هر دمش چون مردهٔ در میرسید
او بهر یک بخیهٔ بر میکشید
گر شدی یک مرده گر ده آشکار
او بهر یک بخیهٔ بردی بکار
چون همی افتاد مرگی هر زمان
خرقه شد در بخیه صد پاره نهان
عاقبت روزی بسی مرگ اوفتاد
پیره زن را کار از برگ اوفتاد
مرده آوردند بسیارش به پیش
در غلط افتاد زن در کار خویش
گشت عاجز برد در فریاد دست
رشته را بگسست و سوزن را شکست
گفت نیست این کار کار چون منی
تا کیم از رشتهٔ و سوزنی
نیزم از سوزن نباید دوختن
خرقه بر آتش بخواهم سوختن
این چنین کاری که هر ساعت مراست
کی شود از سوزن و از رشته راست
چون فلک میبایدم سرگشتهٔ
کاین نه کار سوزنست و رشتهٔ
چون تو دایم ماندهٔ بی عقل و هوش
در نیاری این سخن هرگز بگوش
زآنک اگر تو بشنوی زین یک سخن
در بر تو پیرهن گردد کفن
بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل: مرتضی را گفت مردی ناموربخش ۱۴ - الحكایة و التمثیل: آن یکی پرسید از عباسه باز
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سالخورده پیر زالی تنگدست
کرده بودی پیش گورستان نشست
هوش مصنوعی: مرد سالخوردهای به نام زال، به خاطر مشکلات مالیاش، در کنار گورستان نشسته بود.
سال و ماهش خرقهٔ در پیش بود
صد هزاران بخیه بر وی بیش بود
هوش مصنوعی: سالها و ماهها با لباس کهنهای در مقابلش قرار داشتند و زخمها و بخیههای زیادی بر روی آن دیده میشد.
هر دمش چون مردهٔ در میرسید
او بهر یک بخیهٔ بر میکشید
هوش مصنوعی: هر لحظهای که به او نزدیک میشد، انگار در حال مردن بود و او به طور پیوسته باید زخمهای خود را بخیه میزد.
گر شدی یک مرده گر ده آشکار
او بهر یک بخیهٔ بردی بکار
هوش مصنوعی: اگر یک بار به مردهای توجه کنی، او را با یک بخیه هم نمیتوانی زنده کنی.
چون همی افتاد مرگی هر زمان
خرقه شد در بخیه صد پاره نهان
هوش مصنوعی: هر بار که مرگ به سراغ انسان میآید، در واقع آنچه از زندگی در دل دارد و درونش پنهان است، مانند پارچهای که دوخته شده و به مرور زمان دچار آسیب میشود، به طور ناگهانی نمایان میشود.
عاقبت روزی بسی مرگ اوفتاد
پیره زن را کار از برگ اوفتاد
هوش مصنوعی: در نهایت روزی، پیرزنی به مرگ دچار شد و دیگر نتوانست به کارهایش ادامه دهد.
مرده آوردند بسیارش به پیش
در غلط افتاد زن در کار خویش
هوش مصنوعی: مردگان زیادی را آوردند، ولی زن در کارهای خود دچار اشتباه شد.
گشت عاجز برد در فریاد دست
رشته را بگسست و سوزن را شکست
هوش مصنوعی: کسی که به شدت مضطرب و بیچاره شده است، از روی ناچاری در حال فریاد زدن است، اما همه کارهایی که کرده است، به ویژه تلاش برای نگهداشتن رشتهای را که به او کمک میکند، از دستش در رفته و دچار شکست شده است.
گفت نیست این کار کار چون منی
تا کیم از رشتهٔ و سوزنی
هوش مصنوعی: این کار به فردی مانند من مربوط نمیشود، پس تا کی باید منتظر بمانم و به مشکلهای کوچکی که در زندگی وجود دارد، فکر کنم؟
نیزم از سوزن نباید دوختن
خرقه بر آتش بخواهم سوختن
هوش مصنوعی: برای دوختن خرقه (لباس) به سوزن نیاز ندارم، بلکه میخواهم از آتش بسوزم.
این چنین کاری که هر ساعت مراست
کی شود از سوزن و از رشته راست
هوش مصنوعی: این کار که هر لحظه با من است، چه زمانی میتواند از سوزن و رشتهای که بر من میگذرد، جدا شود؟
چون فلک میبایدم سرگشتهٔ
کاین نه کار سوزنست و رشتهٔ
هوش مصنوعی: زمانی که ستارهها برای من سردرگم هستند، چون این کار نه مربوط به سوزن است و نه به رشته.
چون تو دایم ماندهٔ بی عقل و هوش
در نیاری این سخن هرگز بگوش
هوش مصنوعی: اگر تو همیشه در جهل و نادانی بمانی، هرگز نخواهی توانست این کلام را بشنوی یا درک کنی.
زآنک اگر تو بشنوی زین یک سخن
در بر تو پیرهن گردد کفن
هوش مصنوعی: اگر تو به یک کلام گوش بدهی، لباس تو به خاطر آن سخن به مثابه کفنی خواهد شد.