بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل
گفت رکن الدین اکافی مگر
می فشاند اندر سخن روزی گهر
مجلس او پارهٔ شوریده شد
خواجه را آن از کسی پرسیده شد
کاین چه افتادست وین شورش چراست
ما نمیدانیم بر گوئید راست
آن یکی گفتش فلان مرد نه خرد
در نهان کفشی بدزدید و ببرد
کفش ازو میبستدیم اینجایگاه
شورشی برخاست زان گم کرده راه
خواجه میگفتش مکن قصه دراز
زانکه گر روزی خدای بی نیاز
برفکندی پردهٔ عصمت ز ما
کفش دزد اولستی این گدا
کس چه داند تا چه حکمت میرود
هر وجودی را چه قسمت میرود
خون صدیقان ازین حسرت بریخت
وآسمان بر فرق ایشان خاک بیخت
گرچه ره جستند هر سوئی ازین
پی نبردند ای عجب موئی ازین
صد جهان حسرت بجان پاک در
میتوان دیدن بزیر خاک در
بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل: کرد ازمکه عمر عزم سفربخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل: مرتضی را گفت مردی نامور
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت رکن الدین اکافی مگر
می فشاند اندر سخن روزی گهر
هوش مصنوعی: رکنالدین اکاف میگوید که آیا ممکن است گاهی در گفتار خود، مانند گوهری قیمتی، چیزی ارزشمند و زیبا بگنجاند؟
مجلس او پارهٔ شوریده شد
خواجه را آن از کسی پرسیده شد
هوش مصنوعی: مجلس او به هم ریخته و شلوغ شده است و از کسی دربارهٔ وضعیت خواجه سوال کردهاند.
کاین چه افتادست وین شورش چراست
ما نمیدانیم بر گوئید راست
هوش مصنوعی: اینچه که در حال رخ دادن است و این جریاناتی که به وجود آمده، برای ما روشن نیست. اگر کسی میداند، لطفاً بهطور صریح و درست توضیح دهد.
آن یکی گفتش فلان مرد نه خرد
در نهان کفشی بدزدید و ببرد
هوش مصنوعی: یکی از آنها گفت که فلانی، مردی عاقل و باهوش نیست، چون به طور پنهانی کفشی را دزدیده و برده است.
کفش ازو میبستدیم اینجایگاه
شورشی برخاست زان گم کرده راه
هوش مصنوعی: ما در اینجا کفش را از او میبستیم، اما حالا شورشی بهپا شده است و او در راه خود گم شده است.
خواجه میگفتش مکن قصه دراز
زانکه گر روزی خدای بی نیاز
هوش مصنوعی: خواجه به او میگوید که داستان طولانی نگو، زیرا اگر روزی خداوند بینیاز شود،...
برفکندی پردهٔ عصمت ز ما
کفش دزد اولستی این گدا
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به این موضوع اشاره دارد که در دنیای انسانی، معصومیت و پاکی از ما دور شده است و گدا یا فرد نیازمند، در واقع نمایندهای از وضعیت نادرست ما است. به عبارتی، برفکندن پردهٔ عصمت به معنای از بین رفتن بیگناهی و پاکی در زندگی ماست و در نهایت ممکن است به دنبال آن نشانههایی از نادرستی خودمان را ببینیم.
کس چه داند تا چه حکمت میرود
هر وجودی را چه قسمت میرود
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که چه حکمت و رازهایی در پس هر وجودی نهفته است و سرنوشت هر کس چگونه رقم میخورد.
خون صدیقان ازین حسرت بریخت
وآسمان بر فرق ایشان خاک بیخت
هوش مصنوعی: خون افراد پاک و صادق به خاطر این آرزو و حسرت ریخته شد و آسمان بر سر آنها خاک ریخت.
گرچه ره جستند هر سوئی ازین
پی نبردند ای عجب موئی ازین
هوش مصنوعی: هرچند همه در تلاش بودند و به هر سمت رفتند، اما جالب است که نتوانستند به هدف خود برسند.
صد جهان حسرت بجان پاک در
میتوان دیدن بزیر خاک در
هوش مصنوعی: در زیر خاک، میتوان صدها حسرت را در جان پاک انسان مشاهده کرد.