بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
بامدادی بود محمود از پگاه
برنشست از بهر حربی با سپاه
موج میزد لشکرش از کشورش
جمع بود از چند کشور لشکرش
قرب پانصد پیل در زنجیر داشت
عالمی القصه دار و گیر داشت
دید در کنجی یکی دیوانه مست
شد پیاده شاه و پیش او نشست
کرد دیوانه ز پیش و پس نگاه
عالمی میدید پر پیل و سپاه
کرد حالی روی سوی آسمان
گفت شاهی زو درآموز این زمان
گفت محمودش مگو این زینهار
گفت آخر چون کنم ای شهریار
کی کنی تو خاصه با پیل و سپاه
از پی جنگ گدائی عزم راه
بلکه گر شاهی ترا آید بجنگ
تو بسازی جنگ او هم بیدرنگ
پادشاه با پادشاه جنگی کند
نه بیاید با گدا جنگی کند
حق ترا تنها چنین بگذاشتست
پس به سلطانیت سر افراشتست
وآمده با من بجنگ آویخته
من چنین از دست او بگریخته
فارغست از شاهی تو ای عجب
با گدائی می برآید روز و شب
با من بیچاره میکوشد مدام
من زبون تر آمدستم والسلام
چون شود از درد دلشان بیقرار
دل بپردازند خوش از کردگار
بخش ۱ - المقالة الثانیة و العشرون: سالک آمد چون شکر پیش نباتبخش ۳ - الحكایة و التمثیل: خواجهٔ مجنون شد و مبهوت گشت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بامدادی بود محمود از پگاه
برنشست از بهر حربی با سپاه
هوش مصنوعی: صبح زود، محمود از خواب بیدار شد تا به همراه سپاهش برای جنگ آماده شود.
موج میزد لشکرش از کشورش
جمع بود از چند کشور لشکرش
هوش مصنوعی: سپاهش به مانند موجی میزند و از سرزمین خود برای جنگ آماده است، زیرا نیروهای او از چندین کشور گرد هم آمدهاند.
قرب پانصد پیل در زنجیر داشت
عالمی القصه دار و گیر داشت
هوش مصنوعی: در زمانهای، موجودی به نام عالمی وجود داشت که شاهکارها و داستانهای جالبی را در خویش داشت. او نه تنها در چیزهای بزرگ غوطهور بود، بلکه به نوعی درگیر و اسیر این داستانها و ماجراها نیز بود.
دید در کنجی یکی دیوانه مست
شد پیاده شاه و پیش او نشست
هوش مصنوعی: در گوشهای، مردی دیوانه و سرخوش را دید، که پادشاه پیاده شده و به او نزدیک شده و نشسته است.
کرد دیوانه ز پیش و پس نگاه
عالمی میدید پر پیل و سپاه
هوش مصنوعی: مجنون، از جلو و پشت سرش به دنیای اطراف نگاه میکرد و جهانی پر از فیل و لشگر را میدید.
کرد حالی روی سوی آسمان
گفت شاهی زو درآموز این زمان
هوش مصنوعی: شخصی به آسمان نگاه کرد و گفت: ای پادشاه، از این زمان چیزهایی را یاد بگیر.
گفت محمودش مگو این زینهار
گفت آخر چون کنم ای شهریار
هوش مصنوعی: محمود گفت: "این را نگو، به خاطر اینکه توصیه شده که چنین نکنیم." سپس ادامه داد: "اما ای شاه، من چه کار میتوانم بکنم؟"
کی کنی تو خاصه با پیل و سپاه
از پی جنگ گدائی عزم راه
هوش مصنوعی: آیا تو با فیل و لشکر برای جنگ، عزم گدایی را در سر داری؟
بلکه گر شاهی ترا آید بجنگ
تو بسازی جنگ او هم بیدرنگ
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی بخواهد با تو به جنگ بیاید، تو باید با سرعت و بیدرنگ آماده جنگیدن با او باشی.
پادشاه با پادشاه جنگی کند
نه بیاید با گدا جنگی کند
هوش مصنوعی: پادشاهان باید با یکدیگر بجنگند و نه اینکه به سراغ افراد معمولی و فقیر بروند.
حق ترا تنها چنین بگذاشتست
پس به سلطانیت سر افراشتست
هوش مصنوعی: حق تو را تنها به این صورت به جا گذاشته است، بنابراین به خاطر قدرت و سلطنتت باید سر افراشته باشی.
وآمده با من بجنگ آویخته
من چنین از دست او بگریخته
هوش مصنوعی: کسی به من حمله کرده و با من درگیر شده، اما من به خاطر او از دستش فرار کردهام.
فارغست از شاهی تو ای عجب
با گدائی می برآید روز و شب
هوش مصنوعی: تو ای شگفتآور، حتی در دورانی که توجهی به قدرت و سلطنت نداری، روز و شب زندگیات همچنان با فقر و ناداری ادامه دارد.
با من بیچاره میکوشد مدام
من زبون تر آمدستم والسلام
هوش مصنوعی: او همیشه سعی میکند با من که در شرایط بدی هستم، ارتباط برقرار کند و من هم هر روز بیشتر در سختی افتادهام. تمام.
چون شود از درد دلشان بیقرار
دل بپردازند خوش از کردگار
هوش مصنوعی: زمانی که دلهایشان از درد و غم بیقرار میشود، به خداوند پناه برده و با خوشحالی به او تکیه میکنند.