گنجور

بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

خواجهٔ میرفت سر افراخته
بود در ره مبرزی پرداخته
بینی آنجا باستین محکم گرفت
دامن دراعه را در هم گرفت
بود مجنونی مگر در پیش راه
گفت بینی می مگیر اینجایگاه
کاین نجاست زود زود ای بیخبر
پیش تو آرند وگویندت بخور
میمگیر امروز ازو بینی فراز
زانکه این هم خوش خوری فردا بناز
آنچه فردا قوت عشرت باشدت
زو چرا امروز نفرت باشدت
ای میان خون و خلط آغشتگان
معدهٔ خود کرده گور کشتگان
گاه همچون سگ زهم می بردرند
گه چو گرگان میکشند ومیخورند
نعمتی طاهر نجاست میکنند
وآنگهی عزم ریاست میکنند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1399/03/05 13:06
پرویز پایکار

‌شیخ در مذمتِ کُشته خوری و جانورخوری گفته اند