بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
دید روزی بوسعید دیده ور
مبرزی پرداخته در رهگذر
پس عصا در سینه زد آنجایگاه
همچنان میبود و میکرد آن نگاه
هرکه آن میدید انکاریش بود
خاصه منکر بود و بسیاریش بود
کرد آخر یک مرید از وی سئوال
خواست از سلطان حالت کشف حال
شیخ گفتش چون نجاست دیده شد
پس عجب رمزی ازو بشنیده شد
گفت من صد گونه نعمت بوده ام
هم بقوت هم بهمت بوده ام
هم رسیده بودم از درگاه حق
هم مهلل آمدم در راه حق
بود رنگ و لذت و بویم بسی
خواستندی صحبت من هر کسی
یک زمان چون با تو صحبت داشتم
آن همه سلطان سری بگذاشتم
باز افتادم ز صد طاعت ز تو
این چنین گشتم بیک ساعت ز تو
صحبت تو این چنین زیبام کرد
هم نجس هم شوم هم رسوام کرد
گر چنینی مرد نعمت خواره تو
آن من خود رفت ای بیچاره تو
بخش ۲ - الحكایة و التمثیل: احمد خضرویه گفت آن دیده وربخش ۴ - الحكایة و التمثیل: خواجهٔ میرفت سر افراخته
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دید روزی بوسعید دیده ور
مبرزی پرداخته در رهگذر
هوش مصنوعی: روزی بوسعید، فردی با بصیرت و نادری، دیدهای را مشاهده کرد که در مسیر حرکت میکرد.
پس عصا در سینه زد آنجایگاه
همچنان میبود و میکرد آن نگاه
هوش مصنوعی: او عصایش را به سینه زد و در آنجا باقی ماند و به آن نگاه میکرد.
هرکه آن میدید انکاریش بود
خاصه منکر بود و بسیاریش بود
هوش مصنوعی: هرکس که آن را مشاهده میکرد، انکارش میکرد، بهویژه کسانی که خود را منکر میدانستند و تعدادشان هم زیاد بود.
کرد آخر یک مرید از وی سئوال
خواست از سلطان حالت کشف حال
هوش مصنوعی: یک مرید از او پرسشی درباره وضعیت و حال سلطان داشت.
شیخ گفتش چون نجاست دیده شد
پس عجب رمزی ازو بشنیده شد
هوش مصنوعی: شیخ گفت: وقتی که نجاست دیده شود، نشاندهنده آن است که چیزی پنهان و عمیق در این موضوع وجود دارد که باید به آن توجه کرد.
گفت من صد گونه نعمت بوده ام
هم بقوت هم بهمت بوده ام
هوش مصنوعی: گفتند من انواع نعمتها را داشتهام، هم از نظر توانایی و هم از نظر همت و اراده.
هم رسیده بودم از درگاه حق
هم مهلل آمدم در راه حق
هوش مصنوعی: من هم به درگاه خداوند نزدیک شده بودم و هم با آرامش و تسلیم در مسیر حق پیش میرفتم.
بود رنگ و لذت و بویم بسی
خواستندی صحبت من هر کسی
هوش مصنوعی: افراد زیادی مایل به ارتباط با من هستند، چرا که من زیبایی، لذت و عطر خاصی دارم.
یک زمان چون با تو صحبت داشتم
آن همه سلطان سری بگذاشتم
هوش مصنوعی: مدتی را که با تو گفتگو میکردم، همه چیز را کنار گذاشتم و فراموش کردم.
باز افتادم ز صد طاعت ز تو
این چنین گشتم بیک ساعت ز تو
هوش مصنوعی: از صدها عبادتی که انجام دادهام، باز هم دچار لغزش و سقوط شدم و فقط در یک لحظه از تو دور شدم.
صحبت تو این چنین زیبام کرد
هم نجس هم شوم هم رسوام کرد
هوش مصنوعی: گفتوگوی تو به قدری زیباست که من را هم پاک و هم ناپاک و هم رسوا کرده است.
گر چنینی مرد نعمت خواره تو
آن من خود رفت ای بیچاره تو
هوش مصنوعی: اگر چنین است که تو به نعمتها عادت کردهای، پس من هم به نوعی از تو جدا شدم و در این میان تو به حال خود در مضیقهای باقی مانی.