بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
کرد پیغامبر مگر روزی گذر
ناودانی گل همی در زد عمر
در گذشت ازوی نکرد او را سلام
از پسش حالی عمر برداشت گام
گفت آخر یا رسول اللّه چه بود
کز عمر می بر شکستی زود زود
گفت گشتی از عمارت غرهٔ
تو بمرگ ایماننداری ذرهٔ
تو بلاشک بیخ جانت میزنی
گر گلی بر ناودانت میزنی
هرکرا در گور باید گشت خاک
گل کند آخر نترسد از هلاک
از جهان بیرون همی باید شدن
زیر خاک و خون همی باید شدن
تانگردی پایمال خاک و خون
کی رود سرگشتگیت از سر برون
گر درختی گردد این هر ذره خاک
بر دهد هر ذرهٔ صد جان پاک
کس چه داند تا چه جانهای شگرف
غوطه خوردست اندرین دریای ژرف
کس چه داند تا چه دلهای عزیز
خون شدست و خون شود آن تو نیز
کس چه داند تا چه قالبهای پاک
در میان خون فرو شد زیر خاک
در دوعالم نیست حاصل جز دریغ
هیچکس را نیست در دل جز دریغ
در سرائی چون توان بنشست راست
کز سر آن زود برخواهیم خاست
کار عالم جز طلسم و پیچ نیست
جز خرابی در خرابی هیچ نیست
بخش ۸ - الحكایة و التمثیل: عیسی مریم بخواب افتاده بودبخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل: بود شهری بس قوی اما خراب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرد پیغامبر مگر روزی گذر
ناودانی گل همی در زد عمر
هوش مصنوعی: روزی پیامبری عبور کرد و در خانهای که گل زیبایی داشت، در زدن. این نشاندهندهی زیبایی و طراوت زندگی است و اشاره به لحظاتی از عمر دارد که در آنها زیبایی و نعمتهای زندگی به نمایش در میآید.
در گذشت ازوی نکرد او را سلام
از پسش حالی عمر برداشت گام
هوش مصنوعی: او از کنار کسی گذشت و به او سلام نکرد. بعد از او، احساساتی در مورد زندگی و زمان ایجاد شد که گامهایی را برای پیشرفت برداشت.
گفت آخر یا رسول اللّه چه بود
کز عمر می بر شکستی زود زود
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام از شخصی میخواهد که بگوید چه دلیلی داشت که عمر به این سرعت در دنیا به پایان رسید.
گفت گشتی از عمارت غرهٔ
تو بمرگ ایماننداری ذرهٔ
هوش مصنوعی: اگر از زیبایی و شکوه تو غافل شوی، در حقیقت ایمان و باور خود را از دست دادهای و مانند ذرهای در برابر مرگ خواهی بود.
تو بلاشک بیخ جانت میزنی
گر گلی بر ناودانت میزنی
هوش مصنوعی: تو بدون شک زندگیات را با کارهای خوب و شایستهات میسازی، حتی اگر در نگاه دیگران کماهمیت به نظر برسد.
هرکرا در گور باید گشت خاک
گل کند آخر نترسد از هلاک
هوش مصنوعی: هر کسی که در گور بماند، در نهایت به خاک تبدیل میشود. پس نباید از نابودی و مرگ واهمه داشت.
از جهان بیرون همی باید شدن
زیر خاک و خون همی باید شدن
هوش مصنوعی: باید از دنیا خارج شد و به زندگی دیگری رفت، گویی که در زیر خاک و خون زندگی را ترک کرد.
تانگردی پایمال خاک و خون
کی رود سرگشتگیت از سر برون
هوش مصنوعی: تا وقتی که زمین پر از خاک و خون است، چگونه میتوانی سرگردانیات را فراموش کنی و از درد آن رهایی یابی؟
گر درختی گردد این هر ذره خاک
بر دهد هر ذرهٔ صد جان پاک
هوش مصنوعی: اگر هر ذره از خاک، مانند درختی رشد کند، هر ذره میتواند جانهای پاک و ارزشمندی را به وجود بیاورد.
کس چه داند تا چه جانهای شگرف
غوطه خوردست اندرین دریای ژرف
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که چه جانهای بزرگ و ارزشمندی در این دریای عمیق غوطهور شدهاند.
کس چه داند تا چه دلهای عزیز
خون شدست و خون شود آن تو نیز
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیداند چقدر دلهای گرانقدر به درد آمده و خون رفته است، و ممکن است دل تو نیز به این سرنوشت دچار شود.
کس چه داند تا چه قالبهای پاک
در میان خون فرو شد زیر خاک
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که چه تعداد از انسانهای پاک و شایسته به خاطر سختیها و ظلمها در زیر زمین دفن شدهاند.
در دوعالم نیست حاصل جز دریغ
هیچکس را نیست در دل جز دریغ
هوش مصنوعی: در هیچ یک از دو جهان، نتیجهای جز حسرت وجود ندارد و هیچکس در دل خود جز حسرتی ندارد.
در سرائی چون توان بنشست راست
کز سر آن زود برخواهیم خاست
هوش مصنوعی: در خانهای که زندگی میکنیم، باید به راستی نشسته و آسوده باشیم، زیرا به زودی از آنجا خواهیم رفت.
کار عالم جز طلسم و پیچ نیست
جز خرابی در خرابی هیچ نیست
هوش مصنوعی: کار دانشمندان و عالمان تنها شامل پیچیدگیها و معماهاست و در حقیقت، همواره به ویرانی و نابودی میانجامد و هیچ چیز در آنها وجود ندارد.