گنجور

بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

خونئی را زار میبردند و خوار
تا درآویزند سر زیرش ز دار
او طرب میکرد و بس دل زنده بود
خنده میزد وان چه جای خنده بود
سایلی گفتش که آزادی چرا
وقت کشتن این چنین شادی چرا
گفت چون عمر از قضاماند این قدر
کی توان برد این قدر در غم بسر
تا که این میگفت حق دادش نجات
از ممات او برون آمد حیات
هرچه برهم مینهی بر هم منه
هیچ کس را هیچ بیش و کم منه
هرچه داری جمله آنجا میفرست
کم بود از نیم خرما میفرست
زانکه هرچ آنجا فرستی آن تراست
وانچه میداری نگه تاوان تراست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خونئی را زار میبردند و خوار
تا درآویزند سر زیرش ز دار
هوش مصنوعی: مردی را با حالتی غمگین و ناتوان به دار می‌بردند تا سر او را بالای دار قرار دهند.
او طرب میکرد و بس دل زنده بود
خنده میزد وان چه جای خنده بود
هوش مصنوعی: او با شادی و سرور، دل‌ها را زنده می‌کرد و می‌خندید، اما آنچه باید می‌خندید، چیزی دیگر بود.
سایلی گفتش که آزادی چرا
وقت کشتن این چنین شادی چرا
هوش مصنوعی: سایلی از او پرسید چرا وقتی زمان آزادی است، این‌قدر شاد نیستی و در مورد کشتن این موضوع چرا این‌طور رفتار می‌کنی؟
گفت چون عمر از قضاماند این قدر
کی توان برد این قدر در غم بسر
هوش مصنوعی: چون عمر به پایان می‌رسد، تحمل غم و اندوه در این مدت کوتاه چگونه ممکن است؟
تا که این میگفت حق دادش نجات
از ممات او برون آمد حیات
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که وقتی این سخن گفته شد، حقیقتی آشکار شد و باعث نجات او از مرگ گردید و حیات جدیدی را به او بخشید.
هرچه برهم مینهی بر هم منه
هیچ کس را هیچ بیش و کم منه
هوش مصنوعی: هر چیزی که به دیگران می‌گذاری، به آن‌ها آسیب نزن و چیزی از کسی کم و زیاد نکن.
هرچه داری جمله آنجا میفرست
کم بود از نیم خرما میفرست
هوش مصنوعی: هر چیزی که داری، همه را به آنجا می‌فرستی؛ اما کم است و از نیمه یک خرما هم کم‌تر می‌فرستی.
زانکه هرچ آنجا فرستی آن تراست
وانچه میداری نگه تاوان تراست
هوش مصنوعی: چنانچه چیزی را آنجا رها کنی، همان چیز به تو برمی‌گردد و آنچه را که نگه‌ می‌داری، هزینه‌اش را می‌پردازی.

حاشیه ها

1395/11/04 23:02
شهرامی

در بیت اول: تا درآویزند سرّش زیر دار