بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
بود دزدی دولتی در وقت خفت
در وثاق احمد خضرویه رفت
گرچه بسیاری بگرد خانه گشت
می نیافت او هیچ از آن دیوانه گشت
خواست تا بیرون رود آن بیخبر
کرد دل برنا امیدی عزم در
شیخ داد آواز و گفت ای رادمرد
میروی بر ناامیدی باز گرد
دلو برگیر آب برکش غسل ساز
دم مزن تا روز روشن از نماز
دزد بر فرمان او در کار شد
در نماز و ذکر و استغفار شد
چون درآمد نوبت روز دگر
خواجهٔ آورد صد دینار زر
شیخ را داد و بدو گفت این تراست
شیخ گفت این خاصهٔ مهمان ماست
زر به دزد انداخت گفت این خاص تست
این جزای یک شبه اخلاص تست
دزد را شد حالتی پیدا عجب
اشک میبارید جانی پر طلب
در زمین افتاد بی کبر و منی
توبه کرد از دزدی و از ره زنی
شیخ را گفتا که من دزد سقط
کرده بودم از جهالت ره غلط
یک شبی کز بهر حق بشتافتم
آنچه در عمری نیابم یافتم
یک شبی کز بهر او کردم نماز
رستم از دزدی و گشتم بی نیاز
گر به روز و شب کنم کار خدای
نیکبختی یابم اندر دو سرای
توبه کردم تا به روز مردنم
نیست کار الا که فرمان بردنم
این بگفت و مرد دولت یار گشت
شد مرید شیخ و مرد کار گشت
تا بدانی تو که در هر دو جهان
نیست کس را بر خدا هرگز زیان
چون تو از بالا بدین شیب آمدی
چون زنان در زینت و زیب آمدی
روی عالم شیب دارد سر بسر
آسیا بر نه که شد آبت بدر
گرچو گردون عزم این میدان کنی
هرنفس صد آسیا گردان کنی
ترک دنیا گیر تا دینت بود
آن بده از دست تا اینت بود
کآنچه از دستت برون شد از عزیز
بار آنت از پشت باز افتاد نیز
بخش ۲ - الحكایة و التمثیل: گفت یک روزی همایی میپریدبخش ۴ - الحكایة و التمثیل: آن یکی حمال خوش بنشسته بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود دزدی دولتی در وقت خفت
در وثاق احمد خضرویه رفت
هوش مصنوعی: در زمانی که دزدی دولت را در آرامش خفت، احمد خضرویه به او دست گرفت و او را به بند کشید.
گرچه بسیاری بگرد خانه گشت
می نیافت او هیچ از آن دیوانه گشت
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بسیاری در اطراف خانه پرسه زدند، هیچ چیز نیافتند و او هم به همین خاطر دیوانه شد.
خواست تا بیرون رود آن بیخبر
کرد دل برنا امیدی عزم در
هوش مصنوعی: خواست آن جوان بیخبر از دل خود بیرون برود و با امیدی قوی عزم سفر کند.
شیخ داد آواز و گفت ای رادمرد
میروی بر ناامیدی باز گرد
هوش مصنوعی: شیخ با صدای بلند ندا داد و گفت: ای مرد نیکوکار، اگر قصد ناامیدی داری، برگرد و دوباره فکر کن.
دلو برگیر آب برکش غسل ساز
دم مزن تا روز روشن از نماز
هوش مصنوعی: دل را از غم و ناراحتی پاک کن و آب را برای غسل آماده کن. وقتی که آماده شدی، تا زمانی که روز روشن نشده است، صدای اذان را نزن و نمازت را به تأخیر بینداز.
دزد بر فرمان او در کار شد
در نماز و ذکر و استغفار شد
هوش مصنوعی: دزد تحت تأثیر دستورات او قرار گرفت و در حال انجام نماز، ذکر و استغفار بود.
چون درآمد نوبت روز دگر
خواجهٔ آورد صد دینار زر
هوش مصنوعی: زمانی که نوبت روز بعد فرا رسید، خواجه مقداری طلا به ارزش صد دینار آورد.
شیخ را داد و بدو گفت این تراست
شیخ گفت این خاصهٔ مهمان ماست
هوش مصنوعی: شیخ هدیهای را به او داد و گفت این از آن توست. شیخ پاسخ داد که این ویژگی ویژهٔ مهمان ماست.
زر به دزد انداخت گفت این خاص تست
این جزای یک شبه اخلاص تست
هوش مصنوعی: مال و ثروت را به دزد دادند و گفتند که این مال مختص توست، این نتیجهی یک شب خلوص و صداقت توست.
دزد را شد حالتی پیدا عجب
اشک میبارید جانی پر طلب
هوش مصنوعی: دزد به حالتی عجیب افتاده بود و اشک میریخت، گویی دلش پر از خواستهها و آرزوها بود.
در زمین افتاد بی کبر و منی
توبه کرد از دزدی و از ره زنی
هوش مصنوعی: در زمین به خاطر غرور و خودبینی نمیافتد، بلکه وقتی که کسی از دزدی و ظلم به دیگران توبه کند، نشاندهنده تغییر در مسیر زندگیاش است.
شیخ را گفتا که من دزد سقط
کرده بودم از جهالت ره غلط
هوش مصنوعی: به شیخ گفتم که من از نادانی، دزدی کردهام و در مسیر اشتباهی افتادهام.
یک شبی کز بهر حق بشتافتم
آنچه در عمری نیابم یافتم
هوش مصنوعی: یک شب برای رسیدن به حقیقت تلاش کردم و در آن لحظه چیزهایی را پیدا کردم که در طول زندگیام هرگز به دست نیاورده بودم.
یک شبی کز بهر او کردم نماز
رستم از دزدی و گشتم بی نیاز
هوش مصنوعی: شبی برای او نماز خواندم و از مشکلات و نیازهایم رها شدم.
گر به روز و شب کنم کار خدای
نیکبختی یابم اندر دو سرای
هوش مصنوعی: اگر تمام روز و شب را به کار خدا مشغول باشم، در این دنیا و آن دنیا به خوشبختی میرسم.
توبه کردم تا به روز مردنم
نیست کار الا که فرمان بردنم
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتهام تا روز مرگم هیچ کاری نکنم جز اینکه از دستورات پیروی کنم.
این بگفت و مرد دولت یار گشت
شد مرید شیخ و مرد کار گشت
هوش مصنوعی: او این را گفت و به مرد خوشبختی تبدیل شد، سپس مرید شیخی شد و به یک انسان فعال و تلاشگر تبدیل گردید.
تا بدانی تو که در هر دو جهان
نیست کس را بر خدا هرگز زیان
هوش مصنوعی: برای اینکه متوجه شوی، در هیچ کجای این دنیا هیچ کس نمیتواند بر خداوند زیانی برساند.
چون تو از بالا بدین شیب آمدی
چون زنان در زینت و زیب آمدی
هوش مصنوعی: وقتی تو با این زیبایی و ظرافت از بالا به پایین آمدهای، مانند زنانی که با زینت و آراستگی خاصی ظاهر میشوند، به نظر میرسی.
روی عالم شیب دارد سر بسر
آسیا بر نه که شد آبت بدر
هوش مصنوعی: دنیا به شدت دچار ناپایداری و تغییرات است؛ بنابراین نمیتوان روی آن حساب کرد، چرا که ممکن است به زودی همه چیز تغییر کند و وضعیتی ناگوار پیش بیاید.
گرچو گردون عزم این میدان کنی
هرنفس صد آسیا گردان کنی
هوش مصنوعی: اگرچه آسمان همواره در پی بر هم زدن اوضاع است، اما تو میتوانی در هر لحظه صدها کار را به راه بیندازی.
ترک دنیا گیر تا دینت بود
آن بده از دست تا اینت بود
هوش مصنوعی: برای حفظ دین و ایمان خود، باید از تعلقات دنیوی فاصله بگیری و آنچه را که به این تعلقات مربوط است، رها کنی.
کآنچه از دستت برون شد از عزیز
بار آنت از پشت باز افتاد نیز
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دست تو خارج شده، دیگر برایت ارزش و اهمیت نخواهد داشت و از محبت و دوستی تو دور شده است.