گنجور

بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

گفت یک روزی همایی میپرید
لشکر محمود هرکورا بدید
سر بسر در سایهٔ او تاختند
خویش را بر یکدیگر انداختند
تا ایاز آمد بر مقصود شد
در پناه سایهٔ محمود شد
پس دران سایه میان خاک راه
هر زمان در سر بگشتی پیش شاه
آن یکی گفتش که ای شوریده رای
نیست آنجا سایهٔ پرهمای
گفت سلطانم همای من بسست
سایهٔ او رهنمای من بسست
چون بدانستم که کار اینست و بس
در دو عالم روزگار اینست و بس
سر نپیچم هرگز از درگاه او
میروم بی پاو سر در راه او

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت یک روزی همایی میپرید
لشکر محمود هرکورا بدید
هوش مصنوعی: در روزی، هویتی پرنده از لشکر محمود عبور کرد و به هر جا که نگاه کرد، منظره‌ای را دید.
سر بسر در سایهٔ او تاختند
خویش را بر یکدیگر انداختند
هوش مصنوعی: همه به سایه او پناه بردند و با یکدیگر به رقابت و چالش پرداختند.
تا ایاز آمد بر مقصود شد
در پناه سایهٔ محمود شد
هوش مصنوعی: وقتی ایاز به مقصد رسید، در سایه حمایت محمود قرار گرفت و از آن عشق و حمایت بهره‌مند شد.
پس دران سایه میان خاک راه
هر زمان در سر بگشتی پیش شاه
هوش مصنوعی: بنابراین در آن سایه و زیر خاک، هر زمان به دنبال راهی بودی که به حضور پادشاه برسی.
آن یکی گفتش که ای شوریده رای
نیست آنجا سایهٔ پرهمای
هوش مصنوعی: یک نفر به دیگری گفت: ای دیوانه، در آنجا سایهٔ پرنده‌ای بزرگ وجود ندارد.
گفت سلطانم همای من بسست
سایهٔ او رهنمای من بسست
هوش مصنوعی: سلطان من مانند پرنده‌ای است که هر جا برود، سایه‌اش به من راهنمایی می‌کند.
چون بدانستم که کار اینست و بس
در دو عالم روزگار اینست و بس
هوش مصنوعی: زمانی که فهمیدم این کار تنها حقیقت است و در این دو جهان، فقط همین واقعیت وجود دارد.
سر نپیچم هرگز از درگاه او
میروم بی پاو سر در راه او
هوش مصنوعی: هرگز از درگاه او روی برنمی‌تافم، حتی بدون پا و سر، در مسیر او حرکت می‌کنم.

حاشیه ها

1388/04/12 18:07
رسته

بیت: 1
غلط: همانی
درست: همایی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.