گنجور

بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

سایلی خفاش را گفت ای ضعیف
بیخبر ماندی ز خورشید شریف
ای همه روزت شب تیره شده
از فروغی چشم تو خیره شده
در شب تیره بسی گردیده تو
رشته تائی روشنی نادیده تو
گر تو با خورشید میآمیزئی
از فروغ او چنین نگریزئی
چند در سوراخها سازی وطن
در نگر در آفتاب موج زن
تا ببینی آفتاب آتشین
ذرهٔ با او شوی خلوت نشین
ای عجب خفاش گفت ای بیخبر
من چه خواهم کرد خورشید و قمر
آفتابی را که خواهد شد سیاه
وز غروبش بر لوش دادند راه
روی زرد و جامهٔ ماتم به بر
در تک و پوئی بمانده در به در
تشنه تر از دیگران صد باره او
وز شفق آغشتهٔ خونخواره او
گر چنین خورشید ناید در نظر
گو میا چون هست خورشیدی دگر
تو مخسب ای مرد یک شب زنده دار
تا بشب خورشید بینی آشکار
روز من ای مرد غافل هر شبست
کآفتاب ینزل اللّه در شبست
چون پدید آید بشب آن آفتاب
خلق عالم را کند مشغول خواب
آفتاب از عکس چندانی ضیا
روی در پوشد به جلباب حیا
در گریز آید ز تشویر ای عجب
روز و شب خوش میکند از بیم شب
لیک هرکو همچو من محرم بود
آفتابش در شب ماتم بود
چون چنین خورشید در شب حاصلست
گر زکوری میبخسبی مشکلست
من نخفتم جملهٔ شب تا بروز
گرد آن خورشید میپرم ز سوز
چون نماید روی خورشید مجاز
ما بظلمت آشیان کردیم باز
چون بشب نقدست خورشید اله
آن چنان خورشید دیدن نیست راه
گر چو بازان همتی آری بدست
دست سلطانت بود جای نشست
ور چو پشه باشی از دون همتی
همچو پشه باشی از بیحرمتی
لاجرم چون پشه نقصان باشدت
بود با نابود یکسان باشدت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سایلی خفاش را گفت ای ضعیف
بیخبر ماندی ز خورشید شریف
هوش مصنوعی: خفاشی به شخصی ضعیف گفته است که تو از نور خورشید باخبر نیستی و در تاریکی زندگی می‌کنی.
ای همه روزت شب تیره شده
از فروغی چشم تو خیره شده
هوش مصنوعی: ای تمام روزهای تو به خاطر درخشندگی چشمانت، مانند شبی تاریک شده و گم شده‌اند.
در شب تیره بسی گردیده تو
رشته تائی روشنی نادیده تو
هوش مصنوعی: در شب تاریک، تو بسیار گشته‌ای و به دنبال پرتو نوری هستی که نمی‌توانی آن را ببینی.
گر تو با خورشید میآمیزئی
از فروغ او چنین نگریزئی
هوش مصنوعی: اگر تو با خورشید نزدیکی و از نور و درخشندگی‌اش بهره‌مند می‌شوی، باید از این نور الهام بگیری و درخشان‌تر شوی.
چند در سوراخها سازی وطن
در نگر در آفتاب موج زن
هوش مصنوعی: تعداد زیادی سوراخ‌ها را بررسی کن و به دیار خود فکر کن؛ در زیر نور خورشید، به دنبال شادی و حرکت باش.
تا ببینی آفتاب آتشین
ذرهٔ با او شوی خلوت نشین
هوش مصنوعی: برای اینکه ببینی خورشید داغ و درخشان، باید با او در تنهایی و آرامش باشید.
ای عجب خفاش گفت ای بیخبر
من چه خواهم کرد خورشید و قمر
هوش مصنوعی: عجبا! خفاش به کسی می‌گوید که تو بی‌خبر هستی، من چه کار می‌توانم بکنم با وجود خورشید و ماه.
آفتابی را که خواهد شد سیاه
وز غروبش بر لوش دادند راه
هوش مصنوعی: خورشیدی که قرار است غروب کند، سیاه شده و از طریق غروبش به تاریکی می‌رسد.
روی زرد و جامهٔ ماتم به بر
در تک و پوئی بمانده در به در
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر فردی اشاره شده که چهره‌اش زرد و لباسش سیاه و سوگوارانه است. او به تنهایی در حال گشت و گذار است و در در خانه‌ای که به دنبالش می‌گردد، مانده است. حالت او نشان‌دهنده غم و اندوهی عمیق است که بر او سایه افکنده و به نوعی در جستجوی چیزی یا کسی می‌باشد.
تشنه تر از دیگران صد باره او
وز شفق آغشتهٔ خونخواره او
هوش مصنوعی: او از دیگران بیشتر تشنه است و حسرتش به حدی است که مانند خون در افق غروب غرق شده است.
گر چنین خورشید ناید در نظر
گو میا چون هست خورشیدی دگر
هوش مصنوعی: اگر چنین خورشیدی در چشم ببینم، نگو که نمی‌آید، زیرا خورشید دیگری نیز وجود دارد.
تو مخسب ای مرد یک شب زنده دار
تا بشب خورشید بینی آشکار
هوش مصنوعی: ای مرد! شب زنده‌داری کن و خواب را ترک کن تا صبح، خورشید را به روشنی ببینی.
روز من ای مرد غافل هر شبست
کآفتاب ینزل اللّه در شبست
هوش مصنوعی: روز من، ای مرد غافل، هر شب است؛ زیرا که خورشید در شب به زمین فرود می‌آید.
چون پدید آید بشب آن آفتاب
خلق عالم را کند مشغول خواب
هوش مصنوعی: زمانی که آن خورشید در شب نمایان می‌شود، تمام موجودات جهان را به خواب عمیق می‌برد و در غفلت فرو می‌برد.
آفتاب از عکس چندانی ضیا
روی در پوشد به جلباب حیا
هوش مصنوعی: خورشید با تابش نوری که بر چهره‌اش دارد، به واسطه‌ی حجاب عفتش خود را می‌پوشاند.
در گریز آید ز تشویر ای عجب
روز و شب خوش میکند از بیم شب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی از ترس شب و خطراتی که ممکن است به همراه داشته باشد، روز را به خوبی و خوشی می‌گذراند. به نوعی، او تلاش می‌کند تا از نگرانی‌های شب دوری کند و در طول روز به خوشی بپردازد.
لیک هرکو همچو من محرم بود
آفتابش در شب ماتم بود
هوش مصنوعی: هر کس مانند من از رازها باخبر باشد، در شب غم و اندوه، مانند آفتابی است که به او تابیده می‌شود.
چون چنین خورشید در شب حاصلست
گر زکوری میبخسبی مشکلست
هوش مصنوعی: چون چنین خورشید در تاریکی شب وجود دارد، اگر به دلیل خواب یا غفلت از آن غافل شوی، درک آن دشوار خواهد بود.
من نخفتم جملهٔ شب تا بروز
گرد آن خورشید میپرم ز سوز
هوش مصنوعی: من تمام شب را در انتظار ماندم تا خورشید به روز خیزش کند و از شدت اشتیاق به پرواز در می‌آیم.
چون نماید روی خورشید مجاز
ما بظلمت آشیان کردیم باز
هوش مصنوعی: زمانی که چهره‌ی خورشید در دنیای مجازی ما نمایان شود، ما در سایه‌ی تاریکی خود را پنهان کرده‌ایم.
چون بشب نقدست خورشید اله
آن چنان خورشید دیدن نیست راه
هوش مصنوعی: هنگامی که خورشید الهی به شب می‌رسد، ديدن خورشید واقعی ممکن نیست و راهی برای دیدن آن وجود ندارد.
گر چو بازان همتی آری بدست
دست سلطانت بود جای نشست
هوش مصنوعی: اگر همت و اراده‌ات مانند بازها قوی باشد، آن‌گاه جایگاه تو در سلطنت خواهد بود.
ور چو پشه باشی از دون همتی
همچو پشه باشی از بیحرمتی
هوش مصنوعی: اگر مانند پشه‌ای از نَفْس پایین بیایی، همچون پشه‌ای دیگر که به خاطر بی‌احترامی به خود افتاده، خواهی بود.
لاجرم چون پشه نقصان باشدت
بود با نابود یکسان باشدت
هوش مصنوعی: در نتیجه، زمانی که نقصی در وجود تو وجود دارد، فرقی نمی‌کند که چه میزان از آن نقص کوچک باشد؛ چرا که در نهایت، نابودی و نبودن تو نیز به یک اندازه محسوب می‌شود.

حاشیه ها

1388/04/12 18:07
رسته

بیت: 22
غلط: با زان
درست: بازان
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.