بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
در رهی محمود میشد با سپاه
دید پیری پشته در بسته براه
پیش اوشد خسرو صاحب کمال
گفت ای پیر این چه داری در جوال
گفت تا شب ای شه پیروز من
خوشه بر میچیده ام امروز من
این جوال از خوشه پر درکرده ام
روی سوی طفلکان آورده ام
تا جوینی سازم این اطفال را
ای گرامی با تو گفتم حال را
شاه گفتش از برای توشه تو
از کجا بر چیدهٔ این خوشه تو
گفت بی شک چون مسلمانی بود
از زمینی کان نه سلطانی بود
زانکه باشد آن زمین بی شک حرام
کی نهم من در زمین غصب گام
هم نباشد خوشهٔ ایشان حلال
گر خورم زینجا بود وزر و وبال
شاه گفت ای بدگمان ناتمام
مال سلطان را چرا گوئی حرام
گفت با پیری و ضعف و افتقار
آیدم از مال سلطانیت عار
زان ندارم لقمهٔ خود را روا
کرده ام دایم برین حق را گوا
تو که داری این همه پیل و سپاه
هفت کشور را توئی امروز شاه
نیست شرمت با همه ملک جهان
از جهان قسمت ستانی هر زمان
روز و شب از مال درویشان خوری
روزی از خون دل ایشان خوری
میستانی گاه از ده گه ز شهر
زر بزخم چوب از مردم به قهر
عالمی بر هم نهی وزر و وبال
گوئی این مال منست آنگه حلال
اینهمه ملک و ضیاع و کار و بار
کاین زمانت جمع شد ای شهریار
مادرت از دوک رشتن گرد کرد
یا پدر از دانه کشتن گرد کرد
میبری مال مسلمانان به زور
گوئیا ایمان نداری تو به گور
صد هزاران خصم درهم میکنی
تا که یک لقمه مسلم میکنی
هر که در آفاق سلطان آمدست
سرور جمله سلیمان آمدست
او برای قوت خود زنبیل بافت
نه چو تو قالی قال و قیل بافت
کار اوآمد بیک زنبیل راست
وان تو ناید بپانصد پیل راست
گرچه درویشم من و فرتوت تو
ننگ دارم گر خورم از قوت تو
تو که داری این همه وان تو نیست
جز گدائی هیچ درمان تو نیست
چون کنی دون همتی خود نظر
پس بعالی همتی من نگر
مال و ملکت میبباید سوختن
پادشاهی از منت آموختن
این بگفت ودرگذشت از پیش شاه
شاه میکرد از پسش حیران نگاه
از کمال آن سخن وز رشک او
شد چو باران بهاری اشک او
مرغ همت خاصه در راه صواب
دانهٔ بر دام داند آفتاب
بخش ۲ - الحكایة و التمثیل: خسروی روزی غلامی میخریدبخش ۴ - الحكایة و التمثیل: سایلی خفاش را گفت ای ضعیف
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در رهی محمود میشد با سپاه
دید پیری پشته در بسته براه
هوش مصنوعی: در مسیری که محمود سپاهش در حال حرکت بود، پیرمردی را دید که بارش را بر دوش گذاشته و به سختی در راه میرود.
پیش اوشد خسرو صاحب کمال
گفت ای پیر این چه داری در جوال
هوش مصنوعی: خسرو با شخصیت و با کمال به پیر گفت: "این چه چیزی است که در کیسهات داری؟"
گفت تا شب ای شه پیروز من
خوشه بر میچیده ام امروز من
هوش مصنوعی: او گفت تا شب، ای پادشاه پیروز، من امروز خوشهها را چیدهام.
این جوال از خوشه پر درکرده ام
روی سوی طفلکان آورده ام
هوش مصنوعی: من این کیسه را پر از خوشههای خوشمزه کردهام و به سوی بچهها آوردهام.
تا جوینی سازم این اطفال را
ای گرامی با تو گفتم حال را
هوش مصنوعی: ای گرامی، من میخواهم این بچهها را به خوبی تربیت کنم، همانطور که به تو درباره حال و احوال صحبت کردم.
شاه گفتش از برای توشه تو
از کجا بر چیدهٔ این خوشه تو
هوش مصنوعی: شاه از او پرسید که تو این خوشه را از کجا برداشت کردهای تا برای سفر و توشهٔ خود آماده کنی؟
گفت بی شک چون مسلمانی بود
از زمینی کان نه سلطانی بود
هوش مصنوعی: او گفت به یقین، چون مسلمانی وجود دارد، از زمینی که هیچ سلطنتی بر آن نیست.
زانکه باشد آن زمین بی شک حرام
کی نهم من در زمین غصب گام
هوش مصنوعی: چون یقین دارم که آن زمین حرام است، چرا باید در سرزمین غصب گام بگذارم؟
هم نباشد خوشهٔ ایشان حلال
گر خورم زینجا بود وزر و وبال
هوش مصنوعی: هر چند که خوشههای آنها حلال نیست، اما اگر از اینجا بهره بگیرم، برایم عذاب و گناهی خواهد بود.
شاه گفت ای بدگمان ناتمام
مال سلطان را چرا گوئی حرام
هوش مصنوعی: شاه به فردی که بدگمان و ناتمام فکر میکند، میگوید: چرا درباره مال سلطان صحبت میکنی که حرام است؟ این مال حق سلطانه و نباید در موردش به شک و تردید افتاد.
گفت با پیری و ضعف و افتقار
آیدم از مال سلطانیت عار
هوش مصنوعی: گفت: با پیری و ناتوانی و سختی زندگی، از ثروت و قدرت سلطانی شرمنده نمیشوم.
زان ندارم لقمهٔ خود را روا
کرده ام دایم برین حق را گوا
هوش مصنوعی: من از تلاشم برای به دست آوردن لقمهام دست نکشیدهام؛ همیشه بر این راستا گواهی میدهم.
تو که داری این همه پیل و سپاه
هفت کشور را توئی امروز شاه
هوش مصنوعی: تو که این همه لشکر و نیرو داری و بر هفت کشور فرمانروایی، امروز تویی که پادشاه هستی.
نیست شرمت با همه ملک جهان
از جهان قسمت ستانی هر زمان
هوش مصنوعی: تو از کسب منفعت و مقام در این دنیا شرمنده نیستی، چرا که هر آنچه به دست میآوری، در واقع سهمی است که از جهان میگیری.
روز و شب از مال درویشان خوری
روزی از خون دل ایشان خوری
هوش مصنوعی: روز و شب، از دارایی و مایحتاج درویشان استفاده میکنی و به نوعی، از رنج و درد آنها بهرهمند میشوی.
میستانی گاه از ده گه ز شهر
زر بزخم چوب از مردم به قهر
هوش مصنوعی: گاهی اوقات انسان از دست مشکلات و ناراحتیهای زندگی که از سوی دیگران بر او تحمیل شدهاند، به شدت آزرده خاطر میشود و این زخمها و دردها مانند زخم چوبی است که بر دل او نشسته است.
عالمی بر هم نهی وزر و وبال
گوئی این مال منست آنگه حلال
هوش مصنوعی: شخصی که در علم و دانش سرآمد است، وقتی که ثروت و بار سنگینی را جمع میکند، به آسانی ادعا میکند که این مال از آن اوست و بنابراین حلال است.
اینهمه ملک و ضیاع و کار و بار
کاین زمانت جمع شد ای شهریار
هوش مصنوعی: تمامی این ثروتها و املاک و مشاغل که اکنون در اختیار تو قرار گرفته است، ای پادشاه، به خاطر اقتدار و سلطنت توست.
مادرت از دوک رشتن گرد کرد
یا پدر از دانه کشتن گرد کرد
هوش مصنوعی: مادر تو با تلاش و زحمت خود، زندگی را به شکل بهتری سامان داده است، یا پدر تو با زراعت و کشاورزیاش به زندگی رونق بخشیده است.
میبری مال مسلمانان به زور
گوئیا ایمان نداری تو به گور
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو به زور و قدرت، اموال مسلمانان را میگیری و به همین دلیل نشاندهنده این است که ایمان واقعی نداری و در نهایت با این اعمال، عاقبت بدی در انتظار تو خواهد بود.
صد هزاران خصم درهم میکنی
تا که یک لقمه مسلم میکنی
هوش مصنوعی: تو برای دستیابی به یک چیز ارزشمند و حقیقی، باید با دشواریها و مشکلات زیادی روبرو شوی و آنها را پشت سر بگذاری.
هر که در آفاق سلطان آمدست
سرور جمله سلیمان آمدست
هوش مصنوعی: هر کسی که در دنیای گسترده به مقام و سلطنت دست یافته، به نوعی مانند سلیمان، که از بزرگترین فرمانروایان تاریخ بوده، برگزیده و مورد احترام است.
او برای قوت خود زنبیل بافت
نه چو تو قالی قال و قیل بافت
هوش مصنوعی: او برای تأمین نیازهای خود تلاش کرده و زحمت کشیده، نه مانند تو که فقط در حرف و پرچمهای تجملاتی غوطهور هستی.
کار اوآمد بیک زنبیل راست
وان تو ناید بپانصد پیل راست
هوش مصنوعی: کار او به یک زنبیل درست انجام میشود، اما تو نمیتوانی به اندازه پانصد فیل درست عمل کنی.
گرچه درویشم من و فرتوت تو
ننگ دارم گر خورم از قوت تو
هوش مصنوعی: Although من درویش و تو پیر و ناتوان هستم، اما هیچگاه ننگ نمیبرم اگر از نعمتهای تو استفاده کنم.
تو که داری این همه وان تو نیست
جز گدائی هیچ درمان تو نیست
هوش مصنوعی: تو که این همه چیز داری، جز درخواست کمک و نیاز به دیگران هیچ راهحلی برای مشکلاتت نداری.
چون کنی دون همتی خود نظر
پس بعالی همتی من نگر
هوش مصنوعی: اگر به ناتوانی و محدودیتهای خود توجه کنی، به عظمت و برتری رویکرد من پی خواهی برد.
مال و ملکت میبباید سوختن
پادشاهی از منت آموختن
هوش مصنوعی: برای دستیابی به پادشاهی و مقام، باید از مال و دارایی خود بگذری و سوختن را یاد بگیری؛ یعنی باید از لذتها و ثروتها عبور کنی تا به ارزشهای بالاتر و دانایی دست یابی.
این بگفت ودرگذشت از پیش شاه
شاه میکرد از پسش حیران نگاه
هوش مصنوعی: او این را گفت و از پیش شاه رفت، و شاه نیز به او نگاه کرد و در حالی که گیج و متعجب بود، به او خیره شد.
از کمال آن سخن وز رشک او
شد چو باران بهاری اشک او
هوش مصنوعی: سخن آنقدر زیبا و با کمال است که موجب حسادت و تأثیرگذاری بر دیگران میشود، مانند باران بهاری که اشکهای او را به وجود میآورد.
مرغ همت خاصه در راه صواب
دانهٔ بر دام داند آفتاب
هوش مصنوعی: پرندهای که ارادهای قوی دارد، در مسیر درست و صحیح، به خوبی میداند که برای رسیدن به هدفش باید چه چیزهایی را جستجو کند و در کجا آنها را بیابد.
حاشیه ها
1388/04/12 18:07
رسته
بیت: 17
غلط: و زر
درست: وزر
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1399/12/03 14:03
میهن پرست
در این مصرع : گرچه درویشم من و فتوت تو
فکر می کنم واژه فرتوت به جای فتوت بشینه وزن شعر هم درست در میاد.
سپاس