بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
داشت اندر خانه اسحق ندیم
بندهٔ در خدمت او مستقیم
دایماً هر روز پیش از آفتاب
میکشیدی تا بشب از دجله آب
چون نمیشد تشنگی و آب کم
مینزد یک دم غلام از کار دم
دید روزی خواجه او را بیقرار
فارغ از خلق و شده مشغول کار
خواجه گفتش کیف عیشک ای غلام
گفت کاری سخت دارم بر دوام
در میان دو بلا افتاده ام
سرنگون در زیر پا افتاده ام
هست از یک سویم آبی بی قیاس
وز دگر سو تشنگان ناسپاس
دجله را خالی بکردن روی نیست
تشنه را سیری سر یک موی نیست
در میان دجله و تشنه مدام
مانده ام درآمد و شد والسلام
در میان دین و دنیا مانده ام
گه بمعنی گه به دعوا مانده ام
نه ز دینم میرسد بوئی تمام
نه دمی دنیام میگیرد نظام
من نه این نه آن ز راه افتاده باز
خردغل باری گران راهی دراز
بخش ۸ - الحكایة و التمثیل: صوفئی را گفت مردی از رجالبخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل: یک کلیچه یافت آن سگ در رهی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
داشت اندر خانه اسحق ندیم
بندهٔ در خدمت او مستقیم
هوش مصنوعی: در خانه اسحاق، دوستی در کنار او بود که در خدمتش بهطور مستقیم و نزدیک قرار داشت.
دایماً هر روز پیش از آفتاب
میکشیدی تا بشب از دجله آب
هوش مصنوعی: هر روز قبل از طلوع آفتاب، آب را از دجله میکشیدی تا در طول روز از آن استفاده کنی.
چون نمیشد تشنگی و آب کم
مینزد یک دم غلام از کار دم
هوش مصنوعی: چون امکان نداشت که تشنگی و کمبود آب را تحمل کند، غلام یک لحظه هم از کار دست نکشید.
دید روزی خواجه او را بیقرار
فارغ از خلق و شده مشغول کار
هوش مصنوعی: روزی خواجه او را مشاهده کرد که بیقرار و آرام از دیگران فاصله گرفته و در دنیای خود مشغول کار است.
خواجه گفتش کیف عیشک ای غلام
گفت کاری سخت دارم بر دوام
هوش مصنوعی: خواجه از جوان خواست تا از لذت زندگی بگوید، اما غلام پاسخ داد که او در انجام کارهای دشوار و سخت مشغول است و نمیتواند به خوشیها فکر کند.
در میان دو بلا افتاده ام
سرنگون در زیر پا افتاده ام
هوش مصنوعی: من در میان دو مشکل گرفتار شدهام و به حالت بیپناهی و ناامیدی افتادهام.
هست از یک سویم آبی بی قیاس
وز دگر سو تشنگان ناسپاس
هوش مصنوعی: از یک سو، آبی بینظیر وجود دارد و از سوی دیگر، افرادی هستند که نسبت به آن آب بیاعتنا و ناسپاساند.
دجله را خالی بکردن روی نیست
تشنه را سیری سر یک موی نیست
هوش مصنوعی: رود دجله را نمیتوان به راحتی از آب خالی کرد، همچنانکه تشنهای که حس عطش دارد، هرگز به سیرابی نخواهد رسید.
در میان دجله و تشنه مدام
مانده ام درآمد و شد والسلام
هوش مصنوعی: در میان دجله، که نماد زندگی و آب است، من همیشه در حال انتظار و نیاز به آب هستم. حالا که به این وضعیت پایان رسیده، فقط میتوانم بگویم تمام شد و سلام.
در میان دین و دنیا مانده ام
گه بمعنی گه به دعوا مانده ام
هوش مصنوعی: من در وضعیت پیچیدهای قرار دارم که بین مسائل دینی و دنیوی سرگردانم و نمیدانم کدام را انتخاب کنم.
نه ز دینم میرسد بوئی تمام
نه دمی دنیام میگیرد نظام
هوش مصنوعی: از دین من هیچ بویی نمیرسد و دنیایم هم سامان خاصی ندارد.
من نه این نه آن ز راه افتاده باز
خردغل باری گران راهی دراز
هوش مصنوعی: من نه در این مسیر هستم و نه در آن، و اکنون از راهی که رفتهام برمیگردم، زیرا باری سنگین بر دوش دارم و راهی طولانی پیش رو دارم.