گنجور

بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

آن یکی دیوانهٔ میگفت زار
کز همه عالم مرا اینست کار
تا کنم بر روی خاکستر نشست
خاک میریزم بسر از هر دو دست
هم پلاسی را بگردن افکنم
هم کنب را بر میان محکم کنم
اشک میبارم بزاری بردوام
چکنم و چکنم همی گویم مدام
تاکسی کو پیشم آید راز جوی
گویدم آخر چه بودت باز گوی
من بدو گویم که ای صاحب مقام
می ندانم می ندانم و السلام
چکنم و چکنم همیشه جفت ماست
می ندانم می ندانم گفت ماست
گر در این میدان کشندت یک دمی
برتو تابد از تحیر عالمی
ور ره این پرده نگشاید ترا
این همه افسانهٔ آید ترا
گر ترا دانش اگر نادانیست
آخر کار تو سرگردانیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن یکی دیوانهٔ میگفت زار
کز همه عالم مرا اینست کار
هوش مصنوعی: یک دیوانه با حالتی غمگین و پریشان می‌گفت که در میان تمام مسائل و موضوعات دنیا، کار او همین است.
تا کنم بر روی خاکستر نشست
خاک میریزم بسر از هر دو دست
هوش مصنوعی: برای نشستن بر روی خاکستر، خاک را با دست‌هایم بر سر می‌ریزم.
هم پلاسی را بگردن افکنم
هم کنب را بر میان محکم کنم
هوش مصنوعی: من همواره با دوستانم ارتباط نزدیک دارم و همچنین از حمایت و حفاظت از آنها غافل نمی‌شوم.
اشک میبارم بزاری بردوام
چکنم و چکنم همی گویم مدام
هوش مصنوعی: من همیشه در حال اشک ریختن هستم و مدام در ذهنم به این فکر می‌کنم که در این حالت چه باید بکنم.
تاکسی کو پیشم آید راز جوی
گویدم آخر چه بودت باز گوی
هوش مصنوعی: هرگاه کسی به نزد من بیاید، او را می‌پرسم که راز و داستان‌هایی که در دل دارد چیست و او هم باید بگوید که چه بر او گذشته است.
من بدو گویم که ای صاحب مقام
می ندانم می ندانم و السلام
هوش مصنوعی: به او می‌گویم که ای بزرگوار، من چیزی نمی‌دانم و بس.
چکنم و چکنم همیشه جفت ماست
می ندانم می ندانم گفت ماست
هوش مصنوعی: من همیشه در مورد کاری که باید انجام دهم، فکر می‌کنم، اما نمی‌دانم. در این میان، کسی به من می‌گوید که ندانستن من فرقی با واقعیت ندارد.
گر در این میدان کشندت یک دمی
برتو تابد از تحیر عالمی
هوش مصنوعی: اگر در این میدان تو را بکشند، لحظه‌ای نور تو بر دل‌ها می‌تابد و جهانی را در حیرت فرو می‌برد.
ور ره این پرده نگشاید ترا
این همه افسانهٔ آید ترا
هوش مصنوعی: اگر این پرده برای تو کنار نرود، این همه داستان و افسانه به تو نخواهد رسید.
گر ترا دانش اگر نادانیست
آخر کار تو سرگردانیست
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که دانش داشته باشی، اگر نادانی و ناآگاهی در زندگی‌ات وجود داشته باشد، در نهایت به سردرگمی و بلاتکلیفی می‌رسی.