بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل
طالبی را کاو طلب میکرد راز
گفت یک روزی اویس پاکباز
روی آن دارد که تو در راه بیم
تا که جان داری چنان باشی مقیم
کاین همه خلق جهان را آشکار
گوییا تو کشتهٔ از درد کار
تا نباشد این چنین دردی ترا
ننگ باشد خواندن مردی ترا
بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل: یک کلیچه یافت آن سگ در رهیبخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل: سائلی جویندهٔ راه کمال
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طالبی را کاو طلب میکرد راز
گفت یک روزی اویس پاکباز
هوش مصنوعی: مردی به نام اویس پاکباز، که به دنبال حقیقت و رازها بود، یک روز به جستجوی خود ادامه داد.
روی آن دارد که تو در راه بیم
تا که جان داری چنان باشی مقیم
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که در مسیر زندگی، همواره باید مراقب و هوشیار بود و تا زمانی که زندهای، باید این حالت را حفظ کنی.
کاین همه خلق جهان را آشکار
گوییا تو کشتهٔ از درد کار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همهی انسانها به وضوح در معرض دید و شناخت هستند، گویی تو به دلیل درد و سختی که تحمل کردهای، به نوعی به حالتی از فنا رسیدهای.
تا نباشد این چنین دردی ترا
ننگ باشد خواندن مردی ترا
هوش مصنوعی: اگر چنین دردی در دل تو وجود نداشته باشد، نخواندن مردی برایت عیب و ننگ محسوب میشود.