گنجور

بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

وقت غز خلقی بجان درمانده
هر کسی دستی ز جان افشانده
رخت میکردند پنهان هرکسی
پیشوایان گم شده در هر پسی
رفت آن دیوانه بر بام بلند
ژندهٔ را در سر چوبی فکند
چوب گردانید گرد سر بسی
مینیندیشید یک جو از کسی
گفت ای دیوانگی من بینوا
دارم از بر چنین روزی ترا
در چنان روزی که جان را بیم بود
مرد بیدل خسرو اقلیم بود
تو نمیدانی که چون آهو ز سگ
راه زن بگریزد از عریان بتک
تا ترا نقدیست بند جان تست
ور نداری هیچ جمله آن تست
هرچه داری ترک کن یکبارگی
تا برون آئی ازین بیچارگی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وقت غز خلقی بجان درمانده
هر کسی دستی ز جان افشانده
هوش مصنوعی: در لحظات غم‌انگیز زندگی، هرکس به نوعی دست به اقدام می‌زند تا از درد و رنج خود بکاهد و آرامش را به دست آورد.
رخت میکردند پنهان هرکسی
پیشوایان گم شده در هر پسی
هوش مصنوعی: هر کسی در خفا لباس خود را عوض می‌کند، گویی پیشوایان در هر جایی ناپدید شده‌اند.
رفت آن دیوانه بر بام بلند
ژندهٔ را در سر چوبی فکند
هوش مصنوعی: دیوانه به بالای بام رفت و لباس کهنه‌ای را به سر چوبی انداخت.
چوب گردانید گرد سر بسی
مینیندیشید یک جو از کسی
هوش مصنوعی: یک شخص در حال چرخاندن چوبی بر گرد خود بود و به یاد کسی می‌افتاد که یک ذره از او به دلش نشسته بود.
گفت ای دیوانگی من بینوا
دارم از بر چنین روزی ترا
هوش مصنوعی: ای دیوانگی من، به من نگاه کن، من برای چنین روزی زجر می‌کشم.
در چنان روزی که جان را بیم بود
مرد بیدل خسرو اقلیم بود
هوش مصنوعی: در روزی که جان انسان در خطر است، مرد بی‌پروا و شجاعی همچون خسرو، حاکم سرزمین‌ها و سرنوشت‌ها، حاضر است.
تو نمیدانی که چون آهو ز سگ
راه زن بگریزد از عریان بتک
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی که چگونه مانند آهو در مقابل سگ‌های شکارچی فرار می‌کند و از موانع عبور می‌کند.
تا ترا نقدیست بند جان تست
ور نداری هیچ جمله آن تست
هوش مصنوعی: هرگاه که تو مال و درآمدی داشته باشی، بند و زنجیر زندگی به تو وابسته است؛ اما اگر چیزی نداشته باشی، همه چیز آزاد و بی‌قید است.
هرچه داری ترک کن یکبارگی
تا برون آئی ازین بیچارگی
هوش مصنوعی: هر چیزی که داری را به یکباره رها کن تا از این وضعیت سخت و ناگواری که در آن هستی، بیرون بیایی.