گنجور

بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

رهبری بودست الحق رهنمای
میهمانی خواست یک روز از خدای
گفت در سرش خداوند جهان
کایدت فردا پگه یک میهمان
روز دیگر مرد کار آغاز کرد
هرچه باید میهمان را ساز کرد
بعد از آن میکرد هر سوئی نگاه
پیش درآمد سگی عاجز ز راه
مرد آن سگ را براند از پیش خوار
همچنان میبود دل در انتظار
تا مگر آن میهمان ظاهر شود
هدیهٔ حق زودتر حاضر شود
کس نگشت البته از راه آشکار
میزوان در خواب شد از اضطرار
حق خطابش کرد کای حیران خویش
چون فرستادم سگی را زان خویش
تا تو مهمان داریش کردیش دور
تا گرسنه رفت از پیشت نفور
مرد چون بیدار شد سرگشته شد
در میان اشک و خون آغشته شد
میدوید از هر سوئی و میشتافت
عاقبت در گوشهٔ سگ را بیافت
پیش او رفت و بسی زاریش کرد
عذر خواست و عزم دلداریش کرد
سگ زفان بگشاد و گفت ای مرد راه
میهمان میخواهی از حق دیده خواه
اینکه از حق میهمان میبایدت
دیده در خورتر از آن میبایدت
زانکه گر یک ذره دیدارت دهند
صد هزاران ساله مقدارت دهند
گر نداری دیده از حق دیده خواه
زانکه نتوانی شدن بی دیده راه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رهبری بودست الحق رهنمای
میهمانی خواست یک روز از خدای
هوش مصنوعی: یک رهبر حقیقی همواره هدایتگر مهمانی و مهمانان است و در یک روز از خداوند درخواست می‌کند.
گفت در سرش خداوند جهان
کایدت فردا پگه یک میهمان
هوش مصنوعی: او گفت که خداوند جهان در دلش به تو وعده داده است که فردا به عنوان یک مهمان نزد او خواهی آمد.
روز دیگر مرد کار آغاز کرد
هرچه باید میهمان را ساز کرد
هوش مصنوعی: در روز بعد، مرد کار خود را شروع کرد و هرآنچه لازم بود تا میهمان را پذیرایی کند، آماده کرد.
بعد از آن میکرد هر سوئی نگاه
پیش درآمد سگی عاجز ز راه
هوش مصنوعی: پس از آن، هر طرف را نگاهی می‌انداخت که مانند سگی ناتوان از راه به نظر می‌رسید.
مرد آن سگ را براند از پیش خوار
همچنان میبود دل در انتظار
هوش مصنوعی: مرد به آن سگ دستور می‌دهد که از جلو بردارد، ولی او همچنان در دل منتظر است.
تا مگر آن میهمان ظاهر شود
هدیهٔ حق زودتر حاضر شود
هوش مصنوعی: منتظر می‌مانیم تا آن میهمان نمایان شود، عجله داریم که هدیه‌ای از طرف حق زودتر آماده شود.
کس نگشت البته از راه آشکار
میزوان در خواب شد از اضطرار
هوش مصنوعی: هیچ کس به طور طبیعی و بدون دلیل خاصی از مسیر واضح و روشن منحرف نمی‌شود؛ بلکه این انحراف به خاطر فشارها و اضطراب‌های زندگی است که اتفاق می‌افتد.
حق خطابش کرد کای حیران خویش
چون فرستادم سگی را زان خویش
هوش مصنوعی: خداوند به او گفت: ای موجود حیران، چرا که من او را به سوی تو فرستادم؟
تا تو مهمان داریش کردیش دور
تا گرسنه رفت از پیشت نفور
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو به مهمانی و پذیرایی مشغولی، دیگران که گرسنه هستند از پیشت دور می‌شوند و از تو ناراضی می‌گردند.
مرد چون بیدار شد سرگشته شد
در میان اشک و خون آغشته شد
هوش مصنوعی: وقتی مرد از خواب بیدار شد، در شرایطی گیج و سردرگم قرار گرفت که در میان اشک و خون غرق بود.
میدوید از هر سوئی و میشتافت
عاقبت در گوشهٔ سگ را بیافت
هوش مصنوعی: او از هر سو می‌دود و تلاش می‌کند، اما در نهایت به یک گوشه می‌رسد و سگ را می‌یابد.
پیش او رفت و بسی زاریش کرد
عذر خواست و عزم دلداریش کرد
هوش مصنوعی: او به نزد او رفت و بسیار گریه کرد، از او عذرخواست و تصمیم گرفت که او را دل‌دار کند.
سگ زفان بگشاد و گفت ای مرد راه
میهمان میخواهی از حق دیده خواه
هوش مصنوعی: سگ دهانش را باز کرد و گفت: ای مرد، آیا مسافر مهمانی می‌خواهی؟ از خدا بخواه که به تو برساند.
اینکه از حق میهمان میبایدت
دیده در خورتر از آن میبایدت
هوش مصنوعی: برای پذیرش مهمان از طرف حق، باید شخصیت و ظاهر خود را طوری آماده کنی که مناسب و شایسته باشد.
زانکه گر یک ذره دیدارت دهند
صد هزاران ساله مقدارت دهند
هوش مصنوعی: اگر فقط یک لحظه از دیدن تو نصیبم شود، به اندازه‌ی صد سال ارزش خواهد داشت.
گر نداری دیده از حق دیده خواه
زانکه نتوانی شدن بی دیده راه
هوش مصنوعی: اگر چشمی از حقیقت نداری، در طلب آن نباش که نمی‌توانی بدون دیدن، راهی را پیدا کنی.

حاشیه ها

1395/04/04 15:07
محمد حسن عباسلو

آقای دکتر محسن پورمختار در جایی می گویند این حکایت در باب کرامات شاه بن شجاع کرمانی سیرجانی است که صاحب واقعه آن ،خواجه علی حسن سیرجانی است.