بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
بر سر منبر امامی رفته بود
گرم گشته این سخن میگفته بود
کو خداوندیست بی چون و چرا
هرگزش بر دامن آن کبریا
از مذلت ذرهٔ ننشست گرد
نه نشیند نیز کو پاکست و فرد
بیدلی را این سخن آمد بگوش
بانگ بر زد گفت ای جاهل خموش
زانکه خود گرد مذلت گر رواست
دایماً بر دامن آن کبریاست
این همه خاکی نمیبینی مدام
تا ابد گرد مذلت این تمام
دامن آن کبریا کرده بدست
کرده چون گردی بران دامن نشست
آدمی را هست همچون حق یکی
نیست حق را همچو خویشی بیشکی
لاجرم مردم همه در کار اوست
منتظر بنشستهٔ دیدار اوست
بخش ۶ - الحكایة و التمثیل: بود مردی از عرب در کار خامبخش ۸ - الحكایة و التمثیل: گفت محمود و ایاز سیمبر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر سر منبر امامی رفته بود
گرم گشته این سخن میگفته بود
هوش مصنوعی: در بالای منبر، یک امام صحبت میکرد و با حرارت این کلمات را بیان میکرد.
کو خداوندیست بی چون و چرا
هرگزش بر دامن آن کبریا
هوش مصنوعی: خداوندی وجود دارد که بینظیر و بیهمتاست و هرگز چیزی بر شکوه و عظمت او افزوده نمیشود.
از مذلت ذرهٔ ننشست گرد
نه نشیند نیز کو پاکست و فرد
هوش مصنوعی: ذره نشاندهندهٔ موجودی کوچک و حقیر است که به خاطر ناپاکی و کثافت نمیتواند در جایگاه والایی قرار گیرد. کسی که پاک و بیعیب است، نیز نمیتواند در مرتبهٔ پایین قرار گیرد. بهطورکلی، افراد با خلوص و پاکی خود، نمیتوانند به ذلت تن بدهند.
بیدلی را این سخن آمد بگوش
بانگ بر زد گفت ای جاهل خموش
هوش مصنوعی: بیدل به صدای این سخن گوش داد و فریاد زد که ای نادان، ساکت باش.
زانکه خود گرد مذلت گر رواست
دایماً بر دامن آن کبریاست
هوش مصنوعی: زیرا اگر کسی به خود ذلت را تحمیل کند، همیشه در دامان عظمت و بزرگی قرار خواهد گرفت.
این همه خاکی نمیبینی مدام
تا ابد گرد مذلت این تمام
هوش مصنوعی: این همه خاک و کثیفی را نمیبینی که همیشه و تا همیشه نشانهای از ذلت و حقارت است.
دامن آن کبریا کرده بدست
کرده چون گردی بران دامن نشست
هوش مصنوعی: دست و دامن کبریا را چون گردی بر دامن نشسته، یعنی برخی از افراد به مقام والای کبریا دست یافتهاند، اما گاهی اوقات به خاطر غرور و خودخواهی خود، به راحتی مثل گرد و غبار بر دامن آن مقام نشستهاند و به آن اهمیت نمیدهند.
آدمی را هست همچون حق یکی
نیست حق را همچو خویشی بیشکی
هوش مصنوعی: انسانها نظیر حق، یکتایی دارند. اما حق هیچگاه مثل یک خویشاوند نیست.
لاجرم مردم همه در کار اوست
منتظر بنشستهٔ دیدار اوست
هوش مصنوعی: بنابراین، همه مردم در کار او هستند و منتظر نشستهاند تا او را ببینند.