بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
گشت مجنون هر زمان شوریده تر
همچنان در کوی لیلی شد مگر
هرچه را در کوی لیلی دید او
بوسه بر میداد و میبوسید او
گه در و دیوار در بر میگرفت
گاه راه از پای تا سر میگرفت
نعره میزد در میان کوی خوش
خاک میافشاند از هر سوی خوش
روز دیگر آن یکی گفتش که دوش
از چه کردی آن همه بانگ و خروش؟
هیچ دیوار و دری نگذاشتی؟
میگرفتی در بر و میداشتی؟
هیچ از در، کار بر نگشایدت
هیچ از دیوار، در نگشایدت
کرد مجنون یاد سوگندی عظیم
گفت تا در کوی او گشتم مقیم
من ندیدم در میان کوی او
بر در و دیوار الا روی او
بوسه گر بر در زنم، لیلی بوَد
خاک اگر بر سر کنم، لیلی بود
چون همه لیلی بود در کوی او
کوی لیلی نبودم جز روی او
هر زمانی صد بصر میبایدت
هر بصر را صد نظر میبایدت
تا بدان هر یک نگاهی میکنی
صد تماشای الهی میکنی
دل که دارد این نظر اندک قدر
مینیاساید زمانی از نظر
گر بهجای یک نظر بودی هزار
آن هزاران دیده بودی غرق کار
بخش ۴ - الحكایة و التمثیل: چون زلیخا شد ز یوسف بیقراربخش ۶ - الحكایة و التمثیل: بود مردی از عرب در کار خام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.