بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
عاشقی میمرد چون دل زنده داشت
لاجرم چون گل لبی پرخنده داشت
سایلی گفتش که این خنده ز چیست؟
خاصه در وقتی که میباید گریست؟
گفت با معشوق خود چون عاشقم
میزنم یک دم که صبحی صادقم
صبح را خنده صواب آید صواب
کاو درون سینه دارد آفتاب
گرچه من خورشید دارم در میان
بر طبق ننهادهام چون آسمان
آفتابی هر که را در جان بوَد
گر بخندد همچو صبح آسان بود
من که روزم آمد و شب در گذشت
یارم آمد رب و یارب درگذشت
گر کنم شادی و گر خندم، رواست
گر گشایم لب و گر بندم، رواست
چون شود خورشید عزّت آشکار
هشت جنّت گردد آنجا ذرهوار
بیجهت چندانکه بینی پیش و پس
از همه سویی یکی بینی و بس
جمله او بینی چو دایم جمله اوست
نیست در هر دو جهان بیرون ز دوست
بخش ۲ - الحكایة و التمثیل: گرم شد یک روز شیخ بایزیدبخش ۴ - الحكایة و التمثیل: چون زلیخا شد ز یوسف بیقرار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقی میمرد چون دل زنده داشت
لاجرم چون گل لبی پرخنده داشت
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر داشتن دل زنده و احساسات قوی، همچون گلی که لبخند پرشوری دارد، زندگی شاد و پربهی دارد.
سایلی گفتش که این خنده ز چیست؟
خاصه در وقتی که میباید گریست؟
هوش مصنوعی: سایلی از او پرسید که این خندهی تو برای چیست؟ مخصوصاً در زمانی که باید گریه کرد؟
گفت با معشوق خود چون عاشقم
میزنم یک دم که صبحی صادقم
هوش مصنوعی: معشوقهام را گفتم که به خاطر عشق و عاشقیام، حتی در یک لحظه هم نمیتوانم از او فاصله بگیرم، چون هر صبح احساس صداقت و ولی در عشق میکنم.
صبح را خنده صواب آید صواب
کاو درون سینه دارد آفتاب
هوش مصنوعی: صبح زمانی است که خنده و شادی مناسب و زیبا به نظر میرسد، چون کسی که در دلش خورشید و روشنایی دارد، باعث روشنایی و نشاط در اطرافش میشود.
گرچه من خورشید دارم در میان
بر طبق ننهادهام چون آسمان
هوش مصنوعی: اگرچه من خودم نور و روشنایی دارم، اما مانند آسمان، بر روی زمین قرار نگرفتهام.
آفتابی هر که را در جان بوَد
گر بخندد همچو صبح آسان بود
هوش مصنوعی: هرکس که در دلش نور و شادی باشد، اگر لبخند بزند، مانند صبحی روشنیبخش و سهل و آسان خواهد بود.
من که روزم آمد و شب در گذشت
یارم آمد رب و یارب درگذشت
هوش مصنوعی: من که روز روشنم به پایان رسید و شب هم به سر آمد، معشوقم آمد اما افسوس که از کنارم گذشت.
گر کنم شادی و گر خندم، رواست
گر گشایم لب و گر بندم، رواست
هوش مصنوعی: اگر خوشحال باشم یا بخندم، اشکالی ندارد؛ اگر لبخند بزنم یا سکوت کنم، باز هم اشکالی ندارد.
چون شود خورشید عزّت آشکار
هشت جنّت گردد آنجا ذرهوار
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید عزت و بزرگی خود را نمایان کند، آنجا مانند بهشت خواهد شد و همه چیز در آن کوچک و نامحسوس به نظر میرسد.
بیجهت چندانکه بینی پیش و پس
از همه سویی یکی بینی و بس
هوش مصنوعی: فراموش نکن که در زندگی، همه چیز در حرکت است و هیچ نکتهای بیدلیل وجود ندارد. وقتی به اطراف نگاه میکنی، میبینی که در پیش و پس، در هر سمت، فقط یک حقیقت و واقعیت بیشتر وجود ندارد.
جمله او بینی چو دایم جمله اوست
نیست در هر دو جهان بیرون ز دوست
هوش مصنوعی: اگر تمام عالم را ببینی، باید بدانی که همه چیز در واقع به او وابسته است و هیچ چیزی در این دو جهان خارج از محبت و دوستی او وجود ندارد.