گنجور

بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

داشتی در راه ایاز سیمبر
خانهٔ هر روز بگشادیش در
در درون خانه رفتی او پگاه
پس از انجا آمدی نزدیک شاه
این سخن گفتند پیش شهریار
شهریار آنجایگه شد بی قرار
خواست تا معلوم گرداند تمام
تادر آن خانه چه دارد آن غلام
آمد و آن خانه رادر کرد باز
پوستینی دید شاه سر فراز
حال آن حالی بپرسید از ایاس
گفت ای خسرو از اینم خودشناس
روز اول چون گشاد این در مرا
بوده است این پوستین در بر مرا
روز اول کاین غلامت بنده بود
در برش این پوستین ژنده بود
باز چون امروز چندین قدر یافت
نه زخود کزشاه عالی صدر یافت
چون به بینم پوستین خود پگاه
بعد از آن آیم بخدمت پیش شاه
تا فراموشم نگردد کار خویش
پای بیرون ننهم از مقدار خویش
کآنکه پای از حد خود بیرون نهد
پای بر گیرد ز جان در خون نهد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داشتی در راه ایاز سیمبر
خانهٔ هر روز بگشادیش در
هوش مصنوعی: در مسیر ایاز، هر روز در خانه‌ای را باز می‌کردی.
در درون خانه رفتی او پگاه
پس از انجا آمدی نزدیک شاه
هوش مصنوعی: صبح زود به خانه‌اش رفتی، سپس از آن‌جا به نزد پادشاه آمدی.
این سخن گفتند پیش شهریار
شهریار آنجایگه شد بی قرار
هوش مصنوعی: این شخص در حضور پادشاه سخن گفت و باعث شد که پادشاه به شدت مضطرب و نگران شود.
خواست تا معلوم گرداند تمام
تادر آن خانه چه دارد آن غلام
هوش مصنوعی: غلام تصمیم گرفت تا همه چیزهایی را که در آن خانه وجود دارد، مشخص کند و روشن سازد.
آمد و آن خانه رادر کرد باز
پوستینی دید شاه سر فراز
هوش مصنوعی: شخصی وارد خانه‌ای شد و در آنجا متوجه شد که یک پوستین سلطنتی در حال روی زمین افتاده است.
حال آن حالی بپرسید از ایاس
گفت ای خسرو از اینم خودشناس
هوش مصنوعی: در حالتی که از ایاس حالش را می‌پرسند، او به خسرو می‌گوید که این وضعیت برای خود او آشناست و از خودش خبر دارد.
روز اول چون گشاد این در مرا
بوده است این پوستین در بر مرا
هوش مصنوعی: در اولین روزی که این در را برای من باز کردند، من نیز این پوستین را به تن داشتم.
روز اول کاین غلامت بنده بود
در برش این پوستین ژنده بود
هوش مصنوعی: در روز اولی که من خدمتگزار تو بودم، این پوستین کهنه بر تن داشتم.
باز چون امروز چندین قدر یافت
نه زخود کزشاه عالی صدر یافت
هوش مصنوعی: باز هم مانند امروز چندی در مقام و ارزش بالا قرار گرفت، نه به خاطر خود، بلکه به لطف شاه و مقام عالی‌اش بود.
چون به بینم پوستین خود پگاه
بعد از آن آیم بخدمت پیش شاه
هوش مصنوعی: وقتی صبح زود پوستین خود را می‌بینم، سپس به خدمت شاه می‌آیم.
تا فراموشم نگردد کار خویش
پای بیرون ننهم از مقدار خویش
هوش مصنوعی: تا زمانی که کار خود را فراموش نکرده‌ام، هیچ‌گاه از حد و مرز خود خارج نمی‌شوم.
کآنکه پای از حد خود بیرون نهد
پای بر گیرد ز جان در خون نهد
هوش مصنوعی: کسی که از حد و مرز خود فراتر می‌رود، سرانجام جانش را به خطر می‌اندازد و به بدبختی دچار می‌شود.

حاشیه ها

1403/08/10 00:11
حسین نقدبیشی

معادل همین شعر از مولانا: «آن ایاز از زیرکی انگیخته/پوستین و چارقش آویخته»

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۴ - قصهٔ ایاز و حجره داشتن او جهت چارق و پوستین و گمان آمدن خواجه تاشانش را کی او را در آن حجره دفینه است به سبب محکمی در و گرانی قفل

 

تفاوت اینجاست که در نسخه مولانا اعتماد به ایاز هست و برای اینکه دیگران متوجه اشتباه خود شوند، سلطان اجازه گشتن می‌دهد؛ در این نسخه سلطان خود به ایاز شک دارد.