بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل
گفت هارون عشق مجنون میشنود
آن هوس او را چو مجنون در ربود
خواست تا دیدار لیلی بیند او
پیش لیلی یک نفس بنشیند او
خواست لیلی را و چون کردش نگاه
سهل آمد روی او در چشم شاه
خواند مجنون را و گفت ای بیخبر
نیست لیلی را جمالی بیشتر
تو چنین مست جمال او شدی
وز جنونی درجوال او شدی
ترک او گیر و مدارش نیز دوست
زانکه بر هم نیم ترکی صد چو اوست
گفت تو کی دیدی آن رخسار را
عشق مجنون باید آن دیدار را
تا نیاید عشق مجنونی پدید
کی شود لیلی بخاتونی پدید
نیست نقصان در جمال آن نگار
هست نقصان در نظر ای شهریار
گر بچشم من ببینی روی او
توتیا سازی ز خاک کوی او
زشت بادا روی لیلی در جهان
تا بماند خوبی او در نهان
زشت اگر ننماید او ای پادشاه
پس شود خلق جهان مجنون راه
بود نابینا بسی در هر پسی
لیک چون یعقوب بایستی کسی
تا چو بوی پیرهن پیدا شود
چشمش از بوئی چنان بینا شود
گر توانی ای امیرالمؤمنین
جاودانم دیدهٔ ده دور بین
تا بدان دیده ز یک یک ذره چیز
نقد بینم روی لیلی جمله نیز
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت هارون عشق مجنون میشنود
آن هوس او را چو مجنون در ربود
هوش مصنوعی: هارون گفت که عشق مجنون را میشنود و آن حسرت و تمایل او را مانند مجنون که در عشق فروافتاده است، درک میکند.
خواست تا دیدار لیلی بیند او
پیش لیلی یک نفس بنشیند او
هوش مصنوعی: او آرزو داشت که یک بار دیدار لیلی را تجربه کند و دوست داشت لحظهای در کنار او بنشیند.
خواست لیلی را و چون کردش نگاه
سهل آمد روی او در چشم شاه
هوش مصنوعی: درخواست لیلی را کرد و زمانی که به او نگریست، زیباییاش به قدری دلنشین بود که در نظر شاه ساده و آسان جلوه کرد.
خواند مجنون را و گفت ای بیخبر
نیست لیلی را جمالی بیشتر
هوش مصنوعی: مجنون را صدا کرد و گفت: ای بیخبر! نمیدانی که لیلی زیبایی بیشتری دارد؟
تو چنین مست جمال او شدی
وز جنونی درجوال او شدی
هوش مصنوعی: تو به قدری تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفتهای که به حالت خلسه و جنون افتادهای.
ترک او گیر و مدارش نیز دوست
زانکه بر هم نیم ترکی صد چو اوست
هوش مصنوعی: اگر او را ترک کنی و به دنبال او نباشی، دیگر نمیتوانی مانند او را پیدا کنی؛ چرا که در میان هزاران نفر، مانند او وجود ندارد.
گفت تو کی دیدی آن رخسار را
عشق مجنون باید آن دیدار را
هوش مصنوعی: تو چه زمانی چهرهی آن معشوق را دیدهای؟ عشق مجنون باید آن دیدار را تجربه کند.
تا نیاید عشق مجنونی پدید
کی شود لیلی بخاتونی پدید
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق مجنون به وجود نیاید، چگونه میتوان لیلی را به عنوان یک شخصیت خاص و برجسته شناسایی کرد؟
نیست نقصان در جمال آن نگار
هست نقصان در نظر ای شهریار
هوش مصنوعی: زیبایی آن معشوق هیچ نقصی ندارد، این نظر ماست که دچار نقص است، ای شاهزاده.
گر بچشم من ببینی روی او
توتیا سازی ز خاک کوی او
هوش مصنوعی: اگر چهرهی او را با چشم من ببینی، آنقدر زیباست که میتواند تو را از غم و اندوه آزاد کند و به دنیای خوشی ببرد.
زشت بادا روی لیلی در جهان
تا بماند خوبی او در نهان
هوش مصنوعی: اگر لیلی در این دنیا زشت شود، بهتر است که زیبایی او در دلها باقی بماند و فاش نشود.
زشت اگر ننماید او ای پادشاه
پس شود خلق جهان مجنون راه
هوش مصنوعی: اگر او زشت به نظر نرسد ای پادشاه، پس مردم جهان در عشق و دلدادگی همچون دیوانگان خواهند شد.
بود نابینا بسی در هر پسی
لیک چون یعقوب بایستی کسی
هوش مصنوعی: در زندگی افراد ناتوان و کمبینا زیادی وجود دارند، ولی همچون یعقوب که در انتظار فرزندش بود، باید صبر کرد و امید داشت که کسی پیدا شود.
تا چو بوی پیرهن پیدا شود
چشمش از بوئی چنان بینا شود
هوش مصنوعی: وقتی بوی پیراهن او به مشام میرسد، چشمانش به قدرتی خاص بینا و آگاه میشود.
گر توانی ای امیرالمؤمنین
جاودانم دیدهٔ ده دور بین
هوش مصنوعی: اگر میتوانی، ای رهبر مؤمنان، چشمانم را به دوری جاودانه بگشا.
تا بدان دیده ز یک یک ذره چیز
نقد بینم روی لیلی جمله نیز
هوش مصنوعی: من میخواهم از هر ذرهای که میبینم، زیبایی و حقیقتی را ببینم که به من شبیه روی لیلی را مینمایاند.