بخش ۹ - فی فضیلة امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه
آنکه خاک پای او عیوق بود
خواجهٔ هر دو جهان فاروق بود
عارفی در امر معروف آمده
واقفی اما نه موقوف آمده
حق تعالی جمله دادش داد بود
لاجرم حق آنچه دادش داد بود
عین دلش خلق را عین الحیات
عین نامش حل عقد مشکلات
این خطاب آن که حق کردی خطاب
بر زفان روشن ترش از آفتاب
چون زفان حق زفان او رواست
دیدهٔ حق نیز آن او رواست
چون زفان و دیدهٔ زین سان بود
قصهٔ یاساریه آسان بود
گر سخن چون وحی خواهی قول اوست
دیو گشته لال از لاحول اوست
سایهٔ ذاتش چنان سر تیز بود
کز نهیبش دیو را پرهیز بود
سایه کز بالای او چستی گرفت
با همه دیوان بهم کستی گرفت
سایهٔ دین آفتاب رای اوست
سایه باری چست بر بالای اوست
هفده فرض آورده در پیش خدای
در درون هفده من دلقی بجای
مال و ملکش بود دلق و درهٔ
زان نمیترسید از کس ذرهٔ
خشت میزد او و قیصر دل دو نیم
دور ازو بر سنگ میزد سر ز بیم
شب نخفت از بیم او یک شهریار
او همه شب پاسبانی داشت کار
زو شکسته دل جهانی صف شکن
کرده اوسقایی هر بیوه زن
گر نکردی عمر بر فرمان گذر
عمر را عمره زدی زود از عمر
تا بزد بولؤلؤش زخمی چو برق
لؤلؤ خوشاب در خون کرد غرق
روشنائی از جهان در پرده شد
کان چراغ هشت جنت مرده شد
نی نمرد او زنده جاوید گشت
گر چراغی بود صد خورشید گشت
او چراغی بود نور روشنش
از درستی و درشتی روغنش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه خاک پای او عیوق بود
خواجهٔ هر دو جهان فاروق بود
هوش مصنوعی: کسی که گرد و غبار پای او ارزشمند است، در واقع صاحب مقام و قدرت در هر دو جهان است.
عارفی در امر معروف آمده
واقفی اما نه موقوف آمده
هوش مصنوعی: عارفی در انجام کارهای نیک و درست حضور دارد، اما به صورت غیرمستقیم و بدون وابستگی کامل، به این کارها پرداخت کرده است.
حق تعالی جمله دادش داد بود
لاجرم حق آنچه دادش داد بود
هوش مصنوعی: خداوند به همه انسانها عطا کرده است، بنابراین آنچه را که به آنها داده، به حقیقت خود آن عطا میباشد.
عین دلش خلق را عین الحیات
عین نامش حل عقد مشکلات
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به آن دارد که وجود و دل او برابر با زندگی است و نامش رمزگشای مشکلات و دشواریهاست. او به گونهای است که تمام مخلوقات را به زندگی و وجود میآورد و توانایی حل مسائل پیچیده را دارد.
این خطاب آن که حق کردی خطاب
بر زفان روشن ترش از آفتاب
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که کسی که به حق و حقیقت صحبت میکند، گفتارش باید از روشنایی و روشنی بیشتری نسبت به خورشید برخوردار باشد. به عبارت دیگر، کلام حق باید چنان روشن و واضح باشد که هیچ گونه تردیدی باقی نگذارد.
چون زفان حق زفان او رواست
دیدهٔ حق نیز آن او رواست
هوش مصنوعی: هر آنچه که از زبان حق بیان شود، صحیح و پذیرفته شده است. همچنین، دیده و بصیرت حقیقت نیز متعلق به اوست و مورد تأیید است.
چون زفان و دیدهٔ زین سان بود
قصهٔ یاساریه آسان بود
هوش مصنوعی: اگر زبان و چشم در همان حالت باشند، داستان یاساریه بسیار راحت و ساده میشود.
گر سخن چون وحی خواهی قول اوست
دیو گشته لال از لاحول اوست
هوش مصنوعی: اگر دنبال گفتاری مانند وحی هستی، پس باید به او که مانند دیو شده و از ناتوانی ناتوان است، گوش بسپاری.
سایهٔ ذاتش چنان سر تیز بود
کز نهیبش دیو را پرهیز بود
هوش مصنوعی: سایهٔ وجود او آنقدر قوی و نافذ بود که حتی دیوها از ترس او دوری میکردند.
سایه کز بالای او چستی گرفت
با همه دیوان بهم کستی گرفت
هوش مصنوعی: سایهای که از او بالا میآید، با همه دیوان و دیوانگان در همآمیخت و ارتباط برقرار کرد.
سایهٔ دین آفتاب رای اوست
سایه باری چست بر بالای اوست
هوش مصنوعی: سایهٔ دین روشنی و هدایت اوست و همچنین سایهای سبز و لطیف بر روی او قرار دارد.
هفده فرض آورده در پیش خدای
در درون هفده من دلقی بجای
هوش مصنوعی: در برابر خداوند هفده فرض و وظیفه وجود دارد، اما در درون من فقط یک دلقک و بازیگر هست که در جایگاه آن وظایف قرار گرفته است.
مال و ملکش بود دلق و درهٔ
زان نمیترسید از کس ذرهٔ
هوش مصنوعی: این فرد تمام ثروت و داراییاش به مانند لباسی ساده و خالدار است و از هیچکس هیچ گونه ترسی ندارد، حتی به اندازهای کوچک.
خشت میزد او و قیصر دل دو نیم
دور ازو بر سنگ میزد سر ز بیم
هوش مصنوعی: او به سختی کار میکند و در حالی که دلش از دوری محبوبش به دو نیم شده، همچنان به زحمت ادامه میدهد و بر روی سنگها ضربه میزند، چون از ترس و اضطراب در درونش نگران است.
شب نخفت از بیم او یک شهریار
او همه شب پاسبانی داشت کار
هوش مصنوعی: در شب، شهریار از ترس او نخوابید و تمام شب را به مراقبت و نگهبانی گذراند.
زو شکسته دل جهانی صف شکن
کرده اوسقایی هر بیوه زن
هوش مصنوعی: از دل شکستهاش جهانی را به هم زده و در مقابل سختیها ایستادگی میکند؛ او همچون قهرمانی است که برای هر بیوهزنی تلاش میکند.
گر نکردی عمر بر فرمان گذر
عمر را عمره زدی زود از عمر
هوش مصنوعی: اگر در زندگیات بر اساس دستورات و خواستههایت پیش نروی، زمان و عمرت را به هدر دادهای و خیلی زود از عمرت گذشتهای.
تا بزد بولؤلؤش زخمی چو برق
لؤلؤ خوشاب در خون کرد غرق
هوش مصنوعی: تا زخم لؤلؤ با شدت مانند برق به زمین زد و خوشاب را در خون غرق کرد.
روشنائی از جهان در پرده شد
کان چراغ هشت جنت مرده شد
هوش مصنوعی: نور و روشنی دنیا به حجاب رفت و آن چراغی که هشت بهشت را روشن میکرد، خاموش شد.
نی نمرد او زنده جاوید گشت
گر چراغی بود صد خورشید گشت
هوش مصنوعی: او نمرد و جاودانه باقی ماند، اگر مانند چراغی بود، به اندازهی صد خورشید نورانی شد.
او چراغی بود نور روشنش
از درستی و درشتی روغنش
هوش مصنوعی: او مانند چراغی بود که نورش به خاطر صداقت و کیفیت خوب روغنش روشنایی میبخشید.