بخش ۴ - فی نعت الرسول صلی اللّه علیه و سلم
آنچه فرض دین نسل آدمست
نعت صدر وبدر هر دو عالمست
آفتاب عالم دین پروران
خواجهٔ فرمان ده پیغامبران
پیشوای انبیا و مرسلین
مقتدای اولین و آخرین
صادق القول زمین و آسمان
صد جهان در یک جهان پاک ازجهان
مرجع خلق و امام کائنات
فعل او هم حجت و هم معجزات
گوهر دریای تقوی ذات او
تا ابدداعی حق دعوات او
پایمرد هر دو عالم آمده
دستگیر نسل آدم آمده
عقل کل جزوی ز عکس جان او
کل شده هر جزو از ایمان او
نوبت منشور او ادنی زده
لانبی بعدی این طغرازده
طفل راهش آدم پیر آمده
سوی شرعش از پی شیر آمده
جلوه کرده آفتاب روی او
آسمان صد سجده برده سوی او
نقطهٔ و نوباوهٔ کونین اوست
قدوه و اعجوبهٔ ثقلین اوست
آنکه در صورت بمعنی عالمیست
زافرینش آفرینش هر دمیست
هشت جنت جرعهٔ از جام او
هر دوعالم از دومیم نام او
نیست عالم را مگر یک میم قسم
پس محمد را دومیم آمد ز اسم
لاجرم یک عالم از یک میم اوست
وان دوم عالم ز دیگر نیم اوست
خواجهٔ اولاد عالم اوست بس
شمع جمع هر دو عالم اوست بس
قطب اصل او بود پیدا و نهان
سر از آن بر کرد از ناف جهان
او نبی السیف از آن بی حیف بود
کو علی دین کحدالسیف بود
او نبی بود ازدرون واز برون
قال نحن الاخرون السابقون
حجتش کنت نبیاً از درونست
دعوتش مهر رسالت از برونست
مایه بخش هر دوعالم نور اوست
بر جهان و جان مقدم نور اوست
پرتو هر دو جهان عکس دلش
شش درهفت آسمان یک منزلش
آنکه از دو ثلث دین اعزاز یافت
سوزن از نورش بشب در بازیافت
چیست والشمس آفتاب روی او
چیست واللیل آیت گیسوی او
نوش داروی همه دلها ازوست
حل وعقد کل مشکلها ازوست
هرکجا شق شد زمین مشکلات
گشت طالع آفتاب کائنات
چون زمین راشق بود اول بدو
مشکل پوشیده گردد حل بدو
قطب عرش و فرشو کرسی اوست بس
چون گذشت از حق چه پرسی اوست بس
بی صبا گل کی برآید از قبا
او گل غیبست منصور از صبا
ز ابتدا تا انتها در کار بود
از قدم تا فرق در اسرار بود
ز ملینی باخدیجه زابتداش
کلمینی یا حمیرا ز انتهاش
چون بیفزود او نبوت را جمال
جان ماضی کرد از استقبال حال
کار جسمش دق عظمی بود بس
جانش ازواشتد شوقی زد نفس
سینهٔ او را برای فتح باب
طشت آورد آفتاب و کوثر آب
جان پاکش تا ابد ز آب حیات
دست شست از جمله کون وکاینات
تا که طشت از سینه او دور شد
طشت چرخ از عکس او پرنور شد
تا که شد نعل براق او هلال
هر سر ماهی شود نو از کمال
آفتاب از خوان او یک گرده بود
گرچه از حد بیش گرمی کرده بود
بود کیوان هندو چوبک زنش
زنگی شب از قمر طبلک زنش
زهره دایم خاک روبی بردرش
مشتری اقضی القضاة لشکرش
هم ز کین مریخ دشمن سوز او
هم عطارد طفل نو آموز او
در بر لطفش که جان عالمیست
آب حیوان قطره و کوثر نیست
در بر خلقش که خلق آنست و بس
حله فردوس خلقانست و بس
در بر جودش متاع خشک و تر
یک جوآرد وزن اما خشک تر
در بر علمش بدست کبریا
هم ملایک خوشه چین هم انبیا
در بر حلمش که کوه ساکنست
در زمین صد لرزهٔ ناایمنست
چون زغیب الغیب سر از سر بتافت
نور را همرنگ خود کرد آنچه یافت
یوسف صدیق را بر روی زد
خیمه خوبیش سو تا سوی زد
حلق داود از خوشی پرجوش کرد
خلق را از حلق او مدهوش کرد
بر کف موسی زد و پیدا نمود
تا همه عالم ید بیضا نمود
سایه آنگه بر دم عیسی فکند
شور ازو در جملهٔ دنیا فکند
چون محمد اصل پیشان اوفتاد
آن او کافتاد بر جان اوفتاد
از دو عالم لاجرم در پیش بود
وین عجب تر جان او درویش بود
جان چو آن حق بد آن او نبود
جز بدرویشی نشان او نبود
پادشاهی بود احمد از احد
ملک او الفقر فخری تا ابد
آفرینش را چو مقصود اوست بس
او بود جاوید حق را دوست بس
در همه آفاق پیغامبر نبود
تا یکی پیغامبرش هم بر نبود
لیک ختم جملهٔ پیغامبران
بود مستغنی نه همچون دیگران
تا بود چون مصطفی پیغامبری
چون بود در سایه او دیگری
در فروع آفتاب خاوری
چون کند آخر چراغی رهبری
نه پیمبر گفت اگر اکنون کلیم
زنده بودی پیروم بودی مقیم
عیسی مریم که شد بر آسمان
پس روی او کند آخر زمان
هندو او شد مسیح نامدار
زان مبشر نام کردش کردگار
بعد ازو پیغامبری امکان نداشت
پیش ازو کس بیش ازو ایمان نداشت
یافت اندر عهد او ایمان کمال
نیست برتر ازکمال الا زوال
چون بحد ممکن خویش آمد او
لاجرم از انبیا پیش آمد او
بشنو از قرآن مشو بیهوده گم
حجت الیوم اکملت لکم
هیچ امت این شرف هرگز نیافت
هیچ پیغامبر دگر این عز نیافت
اختلاف امت آمد رحمتش
خود چگویم ز اتفاق امتش
بخش ۳ - الحكایة و التمثیل: چون همی شد غرقه فرعون آن زمانبخش ۵ - فی معراج النبی صلی الله علیه و اله و سلم: یک شبی در تاخت جبریل امین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنچه فرض دین نسل آدمست
نعت صدر وبدر هر دو عالمست
هوش مصنوعی: آن چیزی که دین بر اساس آن برای نسل آدم تعیین شده، ویژگیهای والای پیامبر اسلام و حضرت علی (علیهما السلام) است که در دو دنیا اهمیت دارد.
آفتاب عالم دین پروران
خواجهٔ فرمان ده پیغامبران
هوش مصنوعی: خورشید دین، پرورشدهندهٔ خواجهای است که بر پیامبران فرمان میدهد.
پیشوای انبیا و مرسلین
مقتدای اولین و آخرین
هوش مصنوعی: این جمله به جایگاه والای یک پیشوای بزرگ اشاره دارد که نخستین و آخرین پیامبران را رهبری میکند و الگوی الهام بخشی برای همه آنان است.
صادق القول زمین و آسمان
صد جهان در یک جهان پاک ازجهان
هوش مصنوعی: زمین و آسمان حقیقت را به صد زبان بیان میکنند و در یک جهان خالص، همه جهانها در هم فشرده شدهاند.
مرجع خلق و امام کائنات
فعل او هم حجت و هم معجزات
هوش مصنوعی: آفرینش و سرپرستی جهان به دست اوست و اعمالش نشاندهنده حقانیت و معجزاتش هستند.
گوهر دریای تقوی ذات او
تا ابدداعی حق دعوات او
هوش مصنوعی: لؤلؤی دریاچه تقوا در وجود او تا همیشه دعوت کننده خدا به خواستههای اوست.
پایمرد هر دو عالم آمده
دستگیر نسل آدم آمده
هوش مصنوعی: شخصی که در هر دو دنیا، یعنی دنیا و آخرت، به یاری و کمک انسانها آمده است، ظهور کرده و نجاتدهنده نسل بشر است.
عقل کل جزوی ز عکس جان او
کل شده هر جزو از ایمان او
هوش مصنوعی: عقل کامل مانند قسمتی از تصویر جان اوست، که هر قسمت از این عقل، وابسته به ایمان او شکل گرفته است.
نوبت منشور او ادنی زده
لانبی بعدی این طغرازده
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این متن به مفهومی عمیق و فلسفی اشاره شده است. به طور کلی، میتوان گفت که این عبارت به مراحل مختلفی از زندگی یا تجربیات انسانی اشاره دارد که باید بر آنها غلبه کرد و از آنها عبور کرد. همچنین ممکن است به تحولی در درک یا آگاهی اشاره داشته باشد که نیازمند تلاش و صبر است.
طفل راهش آدم پیر آمده
سوی شرعش از پی شیر آمده
هوش مصنوعی: کودک به سوی بزرگترها میرود تا از آنها یاد بگیرد و راه درست زندگی را پیدا کند، درست مانند این که به دنبال شیر برای تغذیه و رشد است.
جلوه کرده آفتاب روی او
آسمان صد سجده برده سوی او
هوش مصنوعی: نور خورشید بر چهره او تابیده و آسمان به خاطر او صد بار سجده کرده است.
نقطهٔ و نوباوهٔ کونین اوست
قدوه و اعجوبهٔ ثقلین اوست
هوش مصنوعی: او اصل و اساس همه موجودات است و نمونهای بینظیر در میان انسانها و جنها به شمار میرود.
آنکه در صورت بمعنی عالمیست
زافرینش آفرینش هر دمیست
هوش مصنوعی: کسی که در چهرهاش نشانههای دانش و بینش وجود دارد، در واقع نشانهای از آفرینش و بوجود آمدن هر لحظه است.
هشت جنت جرعهٔ از جام او
هر دوعالم از دومیم نام او
هوش مصنوعی: هر دو جهان از نام او شناخته میشوند و اگر کسی جرعهای از نعمتهای او بچشد، تمام بهشت را درک کرده است.
نیست عالم را مگر یک میم قسم
پس محمد را دومیم آمد ز اسم
هوش مصنوعی: در عالم فقط یک میم وجود دارد که به معنای وجود محمد است، و او با نامش به دو صورت ظاهر میشود.
لاجرم یک عالم از یک میم اوست
وان دوم عالم ز دیگر نیم اوست
هوش مصنوعی: به ناچار، یک عالم از یکی از حروف الفبا نشأت میگیرد و عالم دیگری از نیم دیگر آن حروف نشات میگیرد.
خواجهٔ اولاد عالم اوست بس
شمع جمع هر دو عالم اوست بس
هوش مصنوعی: خداوند، سرپرست و سرمنشا تمام موجودات است و اوست که نور و روشنایی را در هر دو جهان پخش میکند.
قطب اصل او بود پیدا و نهان
سر از آن بر کرد از ناف جهان
هوش مصنوعی: قطب، منبع اصلی او بود که هم در ظاهر و هم در باطن وجود داشت. از آن نقطه، سر از میان جهان برآورد.
او نبی السیف از آن بی حیف بود
کو علی دین کحدالسیف بود
هوش مصنوعی: او پیامبری است که از جنگ و ستم ایمن است، زیرا علی (ع) به عنوان مدافع دین با شمشیرش بر حق ایستاده است.
او نبی بود ازدرون واز برون
قال نحن الاخرون السابقون
هوش مصنوعی: او پیامبری بود که در وجود و ظاهرش شعار "ما آخرین هستیم، اما پیشتازان" را به زبان میآورد.
حجتش کنت نبیاً از درونست
دعوتش مهر رسالت از برونست
هوش مصنوعی: دلیل او این است که پیامبری در درون وجود دارد و دعوتش از عشق رسالتش به بیرون فرارسته است.
مایه بخش هر دوعالم نور اوست
بر جهان و جان مقدم نور اوست
هوش مصنوعی: نور او منشأ و منبع هر دو جهان است و پیش از هر چیز دیگر، نور او در عالم وجود دارد.
پرتو هر دو جهان عکس دلش
شش درهفت آسمان یک منزلش
هوش مصنوعی: نور هر دو جهان، بازتاب دل اوست. شش در و هفت آسمان، همه در یک خانه جمع شدهاند.
آنکه از دو ثلث دین اعزاز یافت
سوزن از نورش بشب در بازیافت
هوش مصنوعی: کسی که از دو سوم دین احترام و ارزش پیدا کرده، مانند سوزنی است که از نور او در شب نمایان میشود.
چیست والشمس آفتاب روی او
چیست واللیل آیت گیسوی او
هوش مصنوعی: آفتاب، نماد روشنایی و جمال اوست، و شب نیز نماد زیبایی و رمز و راز او به شمار میرود.
نوش داروی همه دلها ازوست
حل وعقد کل مشکلها ازوست
هوش مصنوعی: او داروی تمامی دلهای داغدیده است و گرهگشای تمام مشکلات نیز به او مربوط میشود.
هرکجا شق شد زمین مشکلات
گشت طالع آفتاب کائنات
هوش مصنوعی: هر جا که زمین شکسته و دچار مشکل شده، سرنوشت روزی آفتابی و روشن را به همراه خواهد داشت.
چون زمین راشق بود اول بدو
مشکل پوشیده گردد حل بدو
هوش مصنوعی: وقتی که زمین پر از مشکلات باشد، در ابتدا برای کسی که به آن نگاه میکند، حل آن مشکلات سخت به نظر میرسد.
قطب عرش و فرشو کرسی اوست بس
چون گذشت از حق چه پرسی اوست بس
هوش مصنوعی: مکان و مقام او بسیار بزرگ و والا است. وقتی به عمق حقیقت و معنای وجود او پی ببری، دیگر نیازی به سوال دربارهاش نخواهی داشت.
بی صبا گل کی برآید از قبا
او گل غیبست منصور از صبا
هوش مصنوعی: نسیم بهار، گل را از دامن خود نمیرویاند؛ این گل، راز و نشانی از غیبت دارد، مثل منصور.
ز ابتدا تا انتها در کار بود
از قدم تا فرق در اسرار بود
هوش مصنوعی: از آغاز تا پایان، در تمامی کارها حضور داشت و از ابتدا تا انتها در رازها و اسرار دست داشت.
ز ملینی باخدیجه زابتداش
کلمینی یا حمیرا ز انتهاش
هوش مصنوعی: دوست من، هر دو به نوعی از کلماتی که به معنای خاصی در زندگی و روابط انسانی اشاره دارند، به هم پیوند خوردهاند. یکی اشاره به آغاز یک رابطه یا دوستی دارد و دیگری به پایان یا نتیجهی آن. در نهایت، هر دو به نوعی به تجربههای عاطفی و انسانی اشاره دارند که میتوانند عمیق و پر معنا باشند.
چون بیفزود او نبوت را جمال
جان ماضی کرد از استقبال حال
هوش مصنوعی: زمانی که او (پیامبر) به مقام نبوت افزود، زیبایی جان را به گذشته منتقل کرد و به آینده نزدیک شد.
کار جسمش دق عظمی بود بس
جانش ازواشتد شوقی زد نفس
هوش مصنوعی: کار او از حد و اندازه فراتر رفته بود و جانش با شوقی به شدت تحت فشار قرار گرفته بود.
سینهٔ او را برای فتح باب
طشت آورد آفتاب و کوثر آب
هوش مصنوعی: خورشید در آغوشش شادی و نور را به ارمغان میآورد و آب کوثر، زندگی و برکت را به او میبخشد.
جان پاکش تا ابد ز آب حیات
دست شست از جمله کون وکاینات
هوش مصنوعی: روح پاک او تا ابد از آب حیات دور مانده و از تمام چیزهای جهان جداست.
تا که طشت از سینه او دور شد
طشت چرخ از عکس او پرنور شد
هوش مصنوعی: زمانی که چهرهاش از دل و جانش دور شد، آسمان از نور تصویر او پر شد.
تا که شد نعل براق او هلال
هر سر ماهی شود نو از کمال
هوش مصنوعی: وقتی که نعل اسب براق او به شکل هلال درمیآید، هر ماه سر خود را نو میکند و زیباییاش را به نمایش میگذارد.
آفتاب از خوان او یک گرده بود
گرچه از حد بیش گرمی کرده بود
هوش مصنوعی: خورشید تنها یک تکه نان از سفره او بود، هرچند که بیش از حد گرم و سوزان شده بود.
بود کیوان هندو چوبک زنش
زنگی شب از قمر طبلک زنش
هوش مصنوعی: کیوان، که به هندو تعلق دارد، زنی تیرهپوست دارد و شب را مانند قمر و طبلکی روشن میسازد.
زهره دایم خاک روبی بردرش
مشتری اقضی القضاة لشکرش
هوش مصنوعی: زهره همیشه در حال درخشش و زیبایی است و بر درگاه سیاره مشتری قرار دارد، گویی که او فرماندهی لشکری از زیباییها و کمالات را بر عهده دارد.
هم ز کین مریخ دشمن سوز او
هم عطارد طفل نو آموز او
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که سیاهبختی و دشواریهای زندگی از یک سو، نشئتگرفته از دشمنی و کینهتوزی است و از سوی دیگر، علم و دانش نوین که همچون طفلی تازهکار، در حال یادگیری و پیشرفت است، میتواند به ما کمک کند تا بر این مشکلات فائق آییم.
در بر لطفش که جان عالمیست
آب حیوان قطره و کوثر نیست
هوش مصنوعی: در آغوش محبت او، که جان عالم در آن است، آب حیات مانند یک قطره و کوثر هیچ ارزشی ندارد.
در بر خلقش که خلق آنست و بس
حله فردوس خلقانست و بس
هوش مصنوعی: در کنار او، تنها خود او وجود دارد و همه چیز به او ختم میشود. زیباییهای او مانند بهشت برای مردم است و هر چیزی که دارد، جز او نیست.
در بر جودش متاع خشک و تر
یک جوآرد وزن اما خشک تر
هوش مصنوعی: در نزد او همه چیز فراوان است، چه چیزهای خشک و چه چیزهای تر، ولی وزنی که او دارد از همه چیز سنگینتر است.
در بر علمش بدست کبریا
هم ملایک خوشه چین هم انبیا
هوش مصنوعی: در کنار علم و دانش او، بزرگی و عظمت نیز وجود دارد، به طوری که فرشتگان و پیامبران هم به دنبال دانش و علم او هستند.
در بر حلمش که کوه ساکنست
در زمین صد لرزهٔ ناایمنست
هوش مصنوعی: در دل صبر و بردباری او که مانند کوهی است که در زمین است، صد لرزه و زلزلهٔ ناامنی وجود دارد.
چون زغیب الغیب سر از سر بتافت
نور را همرنگ خود کرد آنچه یافت
هوش مصنوعی: زمانی که از عالم غیب نوری تابید، آن نور با رنگ خود مخلوط شد و به هر آنچه رسید، رنگ و بویی از خود به آن بخشید.
یوسف صدیق را بر روی زد
خیمه خوبیش سو تا سوی زد
هوش مصنوعی: یوسف صدیق در چهرهاش زیبایی خاصی داشت که مانند پرچمی بر سر خیمهاش نمایان بود.
حلق داود از خوشی پرجوش کرد
خلق را از حلق او مدهوش کرد
هوش مصنوعی: صدای دلنشین داود باعث شگفتی و سرخوشی مردم شد و آنها را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
بر کف موسی زد و پیدا نمود
تا همه عالم ید بیضا نمود
هوش مصنوعی: موسی عصا را به زمین زد و نورانی شد، به طوری که همه جهان تحت تأثیر قرار گرفت.
سایه آنگه بر دم عیسی فکند
شور ازو در جملهٔ دنیا فکند
هوش مصنوعی: سایهای که بر جان عیسی افتاد، به طور شگفتانگیزی همهی دنیا را تحت تأثیر قرار داد.
چون محمد اصل پیشان اوفتاد
آن او کافتاد بر جان اوفتاد
هوش مصنوعی: زمانی که محمد به زمین افتاد، آن شخص نیز به او وابسته شد و تحت تاثیر قرار گرفت.
از دو عالم لاجرم در پیش بود
وین عجب تر جان او درویش بود
هوش مصنوعی: از دو جهان در پیش روی او قرار داشت، اما جالبتر این که روح او از آن همه ثروت بینیاز بود.
جان چو آن حق بد آن او نبود
جز بدرویشی نشان او نبود
هوش مصنوعی: اگر جان انسان به حقیقت نزدیک باشد و همچون او نباشد، تنها نشانهاش درویشی و فروتنی است.
پادشاهی بود احمد از احد
ملک او الفقر فخری تا ابد
هوش مصنوعی: احمد در دوران خود پادشاهی بود که افتخار او همیشه به فقر و سادهزیستیاش تعلق داشت و این ویژگی او تا همیشه باقی خواهد ماند.
آفرینش را چو مقصود اوست بس
او بود جاوید حق را دوست بس
هوش مصنوعی: آفرینش به عنوان هدف اوست و او دوست جاودانی حق میباشد.
در همه آفاق پیغامبر نبود
تا یکی پیغامبرش هم بر نبود
هوش مصنوعی: در تمام جهان هیچ پیامبری نبود، تا اینکه یکی از پیامبران نیز وجود نداشت.
لیک ختم جملهٔ پیغامبران
بود مستغنی نه همچون دیگران
هوش مصنوعی: اما او آخرین پیامبر بود و نیاز به کسی دیگر نداشت، نه مانند دیگران که ممکن است به پیامبری بعد از خود نیاز داشته باشند.
تا بود چون مصطفی پیغامبری
چون بود در سایه او دیگری
هوش مصنوعی: تا وقتی پیامبری چون مصطفی وجود دارد، در سایه او هیچ کس دیگری همچون او نخواهد بود.
در فروع آفتاب خاوری
چون کند آخر چراغی رهبری
هوش مصنوعی: وقتی که آفتاب شرقی غروب کند و تاریکی به وجود آید، در آن زمان راهنما و راهبری باید چراغی را روشن کند.
نه پیمبر گفت اگر اکنون کلیم
زنده بودی پیروم بودی مقیم
هوش مصنوعی: اگر پیامبر زنده بود و کلیم (موسی) هنوز در دنیا بود، مطمئناً به او میگفت که باید به دنبال من بیفتی و در کنار من باقی بمانی.
عیسی مریم که شد بر آسمان
پس روی او کند آخر زمان
هوش مصنوعی: عیسی، پسر مریم، به آسمان رفت و در پایان زمان دوباره ظهور خواهد کرد.
هندو او شد مسیح نامدار
زان مبشر نام کردش کردگار
هوش مصنوعی: هندو به مسیح معروف شد و به خاطر مژدهای که به او داده شده، او را خالق نامیدند.
بعد ازو پیغامبری امکان نداشت
پیش ازو کس بیش ازو ایمان نداشت
هوش مصنوعی: پس از او هیچگاه امکان ندارد که پیامبری ظهور کند و هیچکس نمیتواند به اندازه او ایمان داشته باشد.
یافت اندر عهد او ایمان کمال
نیست برتر ازکمال الا زوال
هوش مصنوعی: در زمان او، ایمان کاملترین حالت است و جز این، برتری دیگری وجود ندارد مگر اینکه آن کمال از بین برود.
چون بحد ممکن خویش آمد او
لاجرم از انبیا پیش آمد او
هوش مصنوعی: هنگامی که او به حد کمال خود رسید، به ناچار در مقام انبیا قرار گرفت.
بشنو از قرآن مشو بیهوده گم
حجت الیوم اکملت لکم
هوش مصنوعی: به آنچه که در قرآن آمده توجه کن و بیدلیل به گمراهی نرو؛ دلیل و نشانه امروز برای شما کامل شده است.
هیچ امت این شرف هرگز نیافت
هیچ پیغامبر دگر این عز نیافت
هوش مصنوعی: هیچ ملتی به این مقام و شرافت نرسیده و هیچ پیامبری چنین عزتی را به دست نیاورده است.
اختلاف امت آمد رحمتش
خود چگویم ز اتفاق امتش
هوش مصنوعی: اختلاف در میان امت برای او رحمت است، چه بگویم درباره همبستگی و وحدت این امت؟
حاشیه ها
1397/11/22 05:01
بهزاد
درود بر رهبری این تارنمای بسیار ارزنده
به نظر من در شعر پایان جای "نیم" اگر میم نوشته شود معنای بهتر را اراعه خواهد کرد.
درست:
لاجرم یک عالم از یک میم اوست
وان دوم عالم ز دیگر میم اوست
نادرست:
لاجرم یک عالم از یک میم اوست
وان دوم عالم ز دیگر نیم اوست
1397/11/23 07:01
ما را همه شب نمی برد خواب
بهزاد جان
درک اندیشه های یک شاعر هنگام شعر گفتن کار خیلی سختی هست و اصلا محال , چون خود شاعر هم نمی داند !
البته اگر شعر جوششی باشه,
با اتکای به صحیح بودن قافیه, همین شکلی که گنجور درج کرده صحیح هست