گنجور

بخش ۲۶ - فی الحكایة و التمثیل

مصطفی کو بود دل جان را ز قدر
منبری بنهاد حسان را ز قدر
بر سر منبر فرستادش پگاه
تا ادا میکرد شعر آنجایگاه
گه ثنا گفتیش گه آراستی
گاه از وی قطعهٔ درخواستی
بنگرید ای منکران بیوفا
تا کرا بنهاد منبر مصطفی
گفت حسان را ز احسان و کرم
هست جبریل امین با تو بهم
خواجهٔ دنیا و دین شمع کرام
خواند ایشان را امیران کلام
شعر را جاوید چون نبود مزید
اصدق قول عرب قول لبید
مصطفی گفتست شعر نامدار
چون سخنهای دگر دارد شمار
زشت او زشت و نکوی اونکوست
زشت دشمن دار نیکو دار دوست
از ابوبکر وعمر هم شعر خواست
اشعر از هر دو علی مرتضا است
نظم حسانی و اشعار حسن
هست منقول از حسین و از حسن
شافعی را شعر هم بسیار هست
وز امامان دگر اشعار هست
شعر اگر حکمت بود طاعت بود
قیمتش هر روز و هر ساعت بود
شعر بر حکمت پناهی یافتست
کو به یؤتی الحکمه راهی یافتست
شعر مدح و هزل گفتن هیچ نیست
شعر حکمت به که در وی پیچ نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1402/02/18 21:05
حامد روشنی راد

 

لهذا أشار رسول اللّه صلی اللّه علیه  علی حسان بن ثابت أن یحضر أبا بکر الصدیق فیسمع منه مساوئ أبی سفین و عشیرته، ثم یقول الشعر فیه. و کذلک الحال فی المشاجرات، و فی کل باب. 

(منطق_شفا.  فن خطابه. ابن_سینا)

 

آنچه عطار درباره نقش حسان ثابت و جایگاه شعر نزد پیامبر آورده را ابن سینا عینا در خطابه شفا شاهد مثالی می آورد برای اینکه شعر نزد پیامبر دارای جایگاه ویژه بوده است. تفاوت در این است که عطار مدح و هجو را بیرون از شعر حکمت قرار داده اما ابن سینا میگوید پیامبر به حسان میگفت ابوسفیان را هجو کند از زبان ابوبکر صدیق و مدح و هجو شاعر نوعی تبیین و توصیف فضایل و رذایل اخلاقی است. اما در زبان و زمانه عطار مدح و هجو این معنای اصلی خود را از دست داده و بیشتر در خدمت طمع و غضب شاعران بوده تا در خدمت اخلاق و فضایل. این است که شعر حکمت در عطار یکسره با آنچه در ابن سینا شعر مدیح و هجا نامیده بیگانه نیست.

 

.