عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۱۰

<div class="b" id="bn1"><div class="m1"><p>پروانه به شمع گفت: میسوزم خویش</p></div>
<div class="m2"><p>شمعش گفتا که نیستی دور اندیش</p></div></div>
<div class="b" id="bn2"><div class="m1"><p>یک لحظه تو سوختی و رستی از خویش</p></div>
<div class="m2"><p>من شب تا روز سوختن دارم پیش</p></div></div>

فانوس خیال » تصویر 3480 - عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۱۰

شمارهٔ ۱۱

پروانه به شمع گفت میسوزم خویش
شمعش گفتا که نیستی دور اندیش
یک لحظه تو سوختی و رستی از خویش
من شب تا روز سوختن دارم پیش

هوش مصنوعی: پروانه به شمع گفت که من می‌سوزم و به عشق تو خودم را فدای تو می‌کنم. شمع در پاسخ به او گفت که تو در فکر آینده نیستی. تو فقط یک لحظه می‌سوزی و از خودت رهایی می‌یابی، اما من تا صبح و شب همیشه در حال سوختن هستم.

شمارهٔ ۹

شمارهٔ ۱۰

هوش مصنوعی: پروانه به شمع گفت: من دارم می‌سوزم. شمع به او پاسخ داد: تو دوراندیشی نیستی و به عاقبت کارت فکر نمی‌کنی.

پروانه به شمع گفت: میسوزم خویش

شمعش گفتا که نیستی دور اندیش

هوش مصنوعی: تو در یک لحظه از خود گذشتی و به آزادی رسیدی، اما من همچنان شب و روز در آتش عشق می‌سوزم.

یک لحظه تو سوختی و رستی از خویش

من شب تا روز سوختن دارم پیش

شمارهٔ ۱۰

اطلاعات

برگردان به زبان ساده