گنجور

شمارهٔ ۵۰

شمع آمد و گفت: دل گرفت از خلقم
کافتاد ز خلق آتشی در فرقم
چون زار نسوزم و نگریم بر خویش
آتش بر فرق و ریسمان در حلقم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمع آمد و گفت: دل گرفت از خلقم
کافتاد ز خلق آتشی در فرقم
هوش مصنوعی: شمعی به مسأله‌ای اشاره کرد و گفت: دل من از دست مردم گرفته شده است، زیرا آن‌ها آتش عشق را در وجود من شعله‌ور کرده‌اند.
چون زار نسوزم و نگریم بر خویش
آتش بر فرق و ریسمان در حلقم
هوش مصنوعی: درد و رنج من به حدی است که نمی‌توانم بی‌خبر از خودم گریه کنم، در حالی که آتش سوزان بر سر و گردن من وجود دارد.