شمارهٔ ۴۱
شمع آمد و گفت: کشتهام هر سحری
پس سوخته هر شبی به دست دگری
چون در سرم آتش است و بر پایم بند
هرگز نبود کار مرا پای و سری
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شمع آمد و گفت: کشتهام هر سحری
پس سوخته هر شبی به دست دگری
هوش مصنوعی: شمع به ما میگوید که او در هر صبح، قربانی عشقهایش شده و هر شب، به دست کسی دیگر دچار سوختگی و درد میشود.
چون در سرم آتش است و بر پایم بند
هرگز نبود کار مرا پای و سری
هوش مصنوعی: وقتی در دل من آتش زبانه میکشد و به پایم زنجیر بستهاند، هیچوقت نمیتوانم کارم را به خوبی انجام دهم.