شمارهٔ ۳۵
شمع آمد و گفت: ماندهام بی سر و پای
سر سوخته پای بسته نی بند و گشای
کس چون من اگر چه پای بر جا نبود
از آتش فرق، پای من رفت ز جای
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شمع آمد و گفت: ماندهام بی سر و پای
سر سوخته پای بسته نی بند و گشای
هوش مصنوعی: شمع آمد و گفت: من بدون سر و پا ماندهام، در حالی که جسمم سوخته و پاهایم بسته است. نه به چیزی وابستهام و نه آزاد.
کس چون من اگر چه پای بر جا نبود
از آتش فرق، پای من رفت ز جای
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه من نمیتواند دردی را که تحمل میکنم درک کند، هرچند که شاید بدنم در یک جا ثابت نمانده باشد، اما در اثر آتشِ مصیبت، وجودم از جایش تکان خورده است.