گنجور

شمارهٔ ۸

جانا غم عشقت دل و دینم نگذاشت
یک ذرّه گمانم و یقینم نگذاشت
گفتم که ز دستِ تو کنم بر سرْ خاک
خود عشقِ رخت فرا زمینم نگذاشت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانا غم عشقت دل و دینم نگذاشت
یک ذرّه گمانم و یقینم نگذاشت
هوش مصنوعی: عزیزم، درد عشق تو به قدری عمیق است که نه تنها دل و ایمانم را تحت تاثیر قرار داده، بلکه هیچ تردید یا یقین برایم باقی نگذاشته است.
گفتم که ز دستِ تو کنم بر سرْ خاک
خود عشقِ رخت فرا زمینم نگذاشت
هوش مصنوعی: گفتم که از دست تو بر سر خاک خود بروم، اما عشق تو اجازه نداد.