گنجور

شمارهٔ ۴۸

دل گفت: «رهِ زلف تو چون کوتاهی است»
چون دید که نیست هر زمانش آهی است
در زلفِ تو میرفت و به زاری میگفت:
«یا رب چه دراز و بس پریشان راهی است!»

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل گفت: «رهِ زلف تو چون کوتاهی است»
چون دید که نیست هر زمانش آهی است
هوش مصنوعی: دل گفت: «چرا راهی که به زلف تو می‌رسد چنین کوتاه است؟» چون دید که هر وقت، نمی‌تواند آهی از دل برآورد.
در زلفِ تو میرفت و به زاری میگفت:
«یا رب چه دراز و بس پریشان راهی است!»
هوش مصنوعی: در موهای تو می‌چرخید و با حسرت می‌گفت: «خدایا، این راه چقدر طولانی و پرپیچ و خم است!»