گنجور

شمارهٔ ۲۷

دل دوش ز لعلِ همچو قندش میسوخت
جان نیز ز زلفِ چون کمندش میسوخت
خورشید سپر فکنده میرفت خجل
تا روز و شبِ تیره سپندش میسوخت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل دوش ز لعلِ همچو قندش میسوخت
جان نیز ز زلفِ چون کمندش میسوخت
هوش مصنوعی: دل دیروز از زیبایی لب‌های شیرینش به شدت درد داشت و جانم هم به خاطر زلف‌های پیچیده‌اش به آتش افتاده بود.
خورشید سپر فکنده میرفت خجل
تا روز و شبِ تیره سپندش میسوخت
هوش مصنوعی: خورشید با شرم و حیا در حال غروب بود و به دلیل تاریکی شب، در حال سوختن و از بین رفتن نور روز و شب سیاه بود.