گنجور

شمارهٔ ۱۵

دوش آمد و گفت: روز و شب غمناکی
تا بنشستی بر درِ ما بی باکی
دستی که به دامن وصالت نرسد
در گردنِ خاک کن که مشتی خاکی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش آمد و گفت: روز و شب غمناکی
تا بنشستی بر درِ ما بی باکی
هوش مصنوعی: شب گذشته کسی آمد و گفت: تا وقتی که در برابر ما نشسته‌ای، روزها و شب‌ها پر از غم و اندوه است.
دستی که به دامن وصالت نرسد
در گردنِ خاک کن که مشتی خاکی
هوش مصنوعی: اگر دستی به آغوش محبتت نرسد، بهتر است آن را در خاک دفن کنی، زیرا در نهایت همه ما از خاک هستیم.