گنجور

حکایت سجده نکردن ابلیس بر آدم

گفت چون حق می‌دمید این جان پاک
در تن آدم که آبی بود و خاک
خواست تا خیل ملایک سر به سر
نه خبر یابند از جان نه اثر
گفت ای روحانیان آسمان
پیش آدم سجده آرید این زمان
سرنهادند آن همه بر روی خاک
لاجرم یک تن ندید آن سر پاک
باز ابلیس آمد و گفت این نفس
سجده‌ای از من نبیند هیچ کس
گر بیندازند سر از تن مرا
نیست غم چون هست این گردن مرا
من همی‌دانم که آدم خاک نیست
سر نهم تا سر ببینم، باک نیست
چون نبود ابلیس را سر بر زمین
سر بدید او زانکه بود او در کمین
حق تعالی گفتش ای جاسوس راه
تو به سر در دیدنی این جایگاه
گنج چون دیدی که بنهادم نهان
بکشمت تا برنگویی در جهان
زانک خفیه نیست بیرون از سپاه
هر کجا گنجی که بنهد پادشاه
بی‌شکی بر چشم آنکس کان نهد
بکشد او را و خطش بر جان نهد
مرد گنجی دید گنجی اختیار
سر بریدن بایدت کرد اختیار
ور نبرم سر ز تن این دم ترا
این سخن باشد همه عالم ترا
گفت یا رب مهل ده این بنده را
چاره‌ای کن این ز کار افکنده را
حق تعالی گفت مهلت بر منت
طوق لعنت کردم اندر گردنت
نام تو کذاب خواهم زد رقم
تابمانی تا قیامت متهم
بعد از آن ابلیس گفت آن گنج پاک
چون مرا روشن شد، از لعنت چه باک
لعنت آن تست رحمت آن تو
بنده آن تست قسمت آن تو
گر مرا لعنست قسمت، باک نیست
زهر هم باید، همه تریاک نیست
چون بدیدم خلق را لعنت طلب
لعنت برداشتم من بی‌ادب
این چنین باید طلب گر طالبی
تو نهٔ طالب به معنی غالبی
گر نمی‌یابی تو او را روز و شب
نیست او گم، هست نقصان در طلب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت چون حق می‌دمید این جان پاک
در تن آدم که آبی بود و خاک
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند زندگی را به این جسم انسان دمید، او را از آب و خاک آفرید.
خواست تا خیل ملایک سر به سر
نه خبر یابند از جان نه اثر
هوش مصنوعی: او خواست که تمام فرشتگان نه از وجودش باخبر شوند و نه از تأثیری که بر جای می‌گذارد.
گفت ای روحانیان آسمان
پیش آدم سجده آرید این زمان
هوش مصنوعی: ای روحانیان، حالا که زمان سجده بر آدم فرارسیده، پیش او به احترام بیایید.
سرنهادند آن همه بر روی خاک
لاجرم یک تن ندید آن سر پاک
هوش مصنوعی: همه آن سرها را بر زمین نهادند، اما در نهایت هیچ‌کس آن سر پاک را ندید.
باز ابلیس آمد و گفت این نفس
سجده‌ای از من نبیند هیچ کس
هوش مصنوعی: ابلیس بازگشته و می‌گوید که هیچ‌کس از من سجده و پرستش نمی‌کند.
گر بیندازند سر از تن مرا
نیست غم چون هست این گردن مرا
هوش مصنوعی: اگر سرم را از بدنم جدا کنند، نگران نخواهم بود، چرا که این گردن برایم اهمیت دارد.
من همی‌دانم که آدم خاک نیست
سر نهم تا سر ببینم، باک نیست
هوش مصنوعی: من می‌دانم که انسان تنها از خاک ساخته نشده و درونی عمیق‌تر و ارزشمندتر دارد. برای من مهم نیست که از کجا آمده‌ام، بلکه آنچه که درونم است اهمیت دارد.
چون نبود ابلیس را سر بر زمین
سر بدید او زانکه بود او در کمین
هوش مصنوعی: وقتی ابلیس را بر زمین نمی‌دید، سرش را پایین می‌آورد، زیرا می‌دانست که در کمین حضور دارد.
حق تعالی گفتش ای جاسوس راه
تو به سر در دیدنی این جایگاه
هوش مصنوعی: خداوند به او می‌فرماید: ای ناظر، راه تو به این مکان مقدس، به سر در دیده می‌شود.
گنج چون دیدی که بنهادم نهان
بکشمت تا برنگویی در جهان
هوش مصنوعی: اگر گنجی را دیدی که پنهان کرده‌ام، آن را بکش تا به کسی نگوید.
زانک خفیه نیست بیرون از سپاه
هر کجا گنجی که بنهد پادشاه
هوش مصنوعی: زیرا هیچ چیز مخفی نیست و در هر جایی که پادشاه گنجی را قرار دهد، در کنار سپاه او خواهد بود.
بی‌شکی بر چشم آنکس کان نهد
بکشد او را و خطش بر جان نهد
هوش مصنوعی: بدون شک، آن کسی که بر چشمانش خطی کشیده شود، او را به خود جذب می‌کند و آن خط بر جانش تأثیر می‌گذارد.
مرد گنجی دید گنجی اختیار
سر بریدن بایدت کرد اختیار
هوش مصنوعی: مردی گنجی را دید و تصمیم گرفت که برای آن گنج هر اقدامی که لازم باشد، انجام دهد.
ور نبرم سر ز تن این دم ترا
این سخن باشد همه عالم ترا
هوش مصنوعی: اگر نتوانم در این لحظه سر از بدن خود بردارم، این سخن من، همه جهان را شامل می‌شود.
گفت یا رب مهل ده این بنده را
چاره‌ای کن این ز کار افکنده را
هوش مصنوعی: بنده‌ای از خدا درخواست می‌کند که به او مهلتی بدهد و راه حلی برای مشکلاتش فراهم کند، زیرا او در کارها و شرایطش به بن‌بست رسیده است.
حق تعالی گفت مهلت بر منت
طوق لعنت کردم اندر گردنت
هوش مصنوعی: خدای بزرگ فرمود که به تو مهلت دادم و این عذاب و لعنت را بر گردنت نهادیم.
نام تو کذاب خواهم زد رقم
تابمانی تا قیامت متهم
هوش مصنوعی: نام تو را همیشه در یادها می‌نویسم، تا ابد متهم به دروغگویی خواهی ماند.
بعد از آن ابلیس گفت آن گنج پاک
چون مرا روشن شد، از لعنت چه باک
هوش مصنوعی: ابلیس بعد از آن گفت: حال که این گنج ارزشمند به من روشن شد، دیگر از لعنت و نفرین نگران نیستم.
لعنت آن تست رحمت آن تو
بنده آن تست قسمت آن تو
هوش مصنوعی: نفرین به آنچه منجر به درد و رنج می‌شود، و رحمت و مهربانی توست. من فقط بنده آن محبت هستم، و سرنوشت من به دست توست.
گر مرا لعنست قسمت، باک نیست
زهر هم باید، همه تریاک نیست
هوش مصنوعی: اگر قسمت من لعن و نفرین باشد، نگران نیستم، چون حتی اگر زهر هم به من برسانند، باز هم همه چیز مثل تریاک نیست و به دست من نمی‌رسد.
چون بدیدم خلق را لعنت طلب
لعنت برداشتم من بی‌ادب
هوش مصنوعی: وقتی دیدم مردم بدخواهی و نفرین می‌کنند، من هم بی‌ادبی را کنار گذاشتم.
این چنین باید طلب گر طالبی
تو نهٔ طالب به معنی غالبی
هوش مصنوعی: اگر طالب حقیقت هستی، باید به دنبال شناخت و درک عمیق باشی، نه اینکه فقط در فکر برتری و غلبه بر دیگران باشی.
گر نمی‌یابی تو او را روز و شب
نیست او گم، هست نقصان در طلب
هوش مصنوعی: اگر نتوانی او را در روز و شب پیدا کنی، باید بدانی که او گم نشده است، بلکه مشکل از خواسته و تلاش توست.

خوانش ها

حکایت سجده نکردن ابلیس بر آدم به خوانش آزاده

حاشیه ها

1391/12/15 05:03
امیر

در مصراع دوم بیت ما قبل آخر "نه ای" صحیح است.

1391/12/15 05:03
امیر

مصراع دوم بیت بیست و یکم در بعضی نسخ دیگر بدین صورت آمده:
"لعنتت برداشتم من بی‌ادب"
که مشکل وزنی نیز ندارد.

1393/05/14 08:08
رامین کیا

چون بدیدم خلق را لعنت طلب ، باید به صورت « چون بدیدم خلق را رحمت طلب » باشد .

1395/06/19 00:09
x

بیت 15 مصراع اول مهل باید بشود مهلتی
گفت یا رب مهلتی ده این بنده را .....
که به گفته اهل تصوف لحظه ای که ابلیس از خداوند مهلتی درخواست می کند ، خدا به او "مهلت" میدهد و "زمان" به وجود میاد ... و این نشان دهنده کوچکی این دنیا است ...

1395/06/19 00:09
محمد

در چهار مصراع اول حضرت عطار لحظه آفرینش رو با جزییات کامل توضیح میده ، میگه که زمانی که خدا انسان را آفرید از آب و خاک و لحظه دمیده شدن از وجود خدا به "انسان" یا "آدم" یا "انسان کامل" بوده و برای اینکه سایر ملایکه از دو چیز خیلی مهم که "جان " و "اثر" هستند باخبر نشوند، فرمان میدهد تا تمامی ملایک بر "آدم" سجده کنند و در همین لحظه خداوند اون پرده حجاب رو کنار بزنه و از روح خودش به انسان بدمد . یعنی در حقیقت کلاه بزاره سر ملایکه .
نکته جالب اینجاست که حضرت عطار این اطلاعات دقیق خلقت رو از کجا می دونسته؟
و اینکه این "جان" و " اثر" چی هستند؟

1403/08/18 14:11
حمید محمدی

سلام ادب و احترام

به نظر بنده کلاه سر شخص شما رفته نه ملائکه

1395/06/19 00:09
محمد

در ابیات بعدی :
ابلیس که یکی از عابد ترین بندگان خدا بود میگوید که من مثل بقیه سر به سجده نمیگزارم ، دقت کنید ابلیس میگه نه به خاطر اینکه آدم از من کمتر هست یا چیز های دیگه که به اشتباه فهمیدیم اکثرا بلکه به خاطر اینکه من میخوام اون "سرّ پاک" رو ببینم ، به خدا میگه میخوام وقتی که اون پرده حجاب رو کنار زدی تورو ببینم . در نهایت هم همین کار رو انجام میده و میبیند هر آنچه را که باید ببیند. و خداوند به ابلیس میگه که تو چیزی رو که نباید میدیدی رو دیدی و من باید تو رو بکشم، چرا که اگر الان و این لحظه تو را نکشم تو میری و این "سرّ نهان " رو به همه میگی . پس باید تورا بکشم ...

1403/08/18 14:11
حمید محمدی

سلام درود بر شما 

لطفاً طوری تشریح نکنید که انگار اون لحظه اونجا بودید

 

 

1395/06/19 01:09
محمد

در ادامه ابلیس از خداوند طلب بخشش میکند میخواهد که خداوند به او مهلت دهد و او را نکشد. و خداوند هم به پاس عبادت های زیادش به او "مهلت" میدهد و "زمان" به وجود می آید. اما میگوید نام و اعلام تو را در دنیا کذاب میگذارم تا کسی حرف های تو را باور نکند . و ابلیس خیلی قشنگ با نهایت عشق به خدا میگه که من چیزی دیدم که دیگه برام لعنت و رحمت فرق نداره، چون از سمت توست من با آغوش باز میپذیرمش. برای من الان فقط این مهمه که با من حرف میزنی و من صدای تو رو میشنوم. دیگه برام چیزی مهم نیست ، بزار مردم به من بگن کذاب... اصلا مهم نیست
.
.
و حضرت عطار میگه اگر میخواهی در وادی طلب که یکی از وادی های عرفان و تصوف است وارد شوی این چین باید طالب باشی، مانند ابلیس .
.
حضرت عطار میگه من از وقتی که این موضوع رو درمورد ابلیس فهمیدم دیگه نتونستم به شیطان بد بگم. و در شعر بعدی برای اینکه منظور خودش رو کاملا برسونه داستانی از شبلی در لحظه مرگ میگه که مثل اینکه شبلی اون زمان تازه این موضوع رو در مورد ابلیس فهمیده بوده .

1395/07/02 11:10
رضا اکبری

چون بدیدم خلق را لعنت طلب
لعنتت برداشتم من بی ادب
ای بیت با توجه به وزن به نظر اینطوری صحیح بوده یعنی ابلیس لعنت خدا را به جان خریده است (( لعنتت ))

1395/11/01 07:02
محمدعلی

هوالعلیم
نظرات محمد بسیار بامعنا و قابل تامل است!

1395/11/02 07:02
نادر..

در میان اهل آسمان موحّدی چون ابلیس نیست ..
"حلّاج"
از عالم غیرت در گذر ای عزیز. آن عاشق دیوانه که تو او را ابلیس خوانی در دنیا، خود ندانی که در عالم الهی او را بچه نام خوانند؛ اگر نام او بدانی، او را بدان نام خواندن خود را کافر دانی. دریغا چه می‌شنوی؟ این دیوانه خدا را دوست داشت؛ محکّ محبّت دانی که چه آمد؟ یکی بلا و قهر، و دیگر ملامت و مذلّت. گفتند: اگر دعوی عشق ما می‌کنی، نشانی باید. محکّ بلا و قهر و ملامت و مذلّت، بر وی عرض کردند؛ قبول کرد، در ساعت؛ این دو محکّ گواهی دادند که نشان عشق صدقست. هرگز ندانی که چه می‌گویم! در عشق جفا بباید، و وفا بباید تا عاشق پخته ی قهر و لطف معشوق شود؛ و اگر نه، خام باشد و از وی چیزی نیاید. اگر دشنام دوست، به از آفرینِ دیگران ندانی، هنوز از راه عشق بی خبری ...
"عین القضاه همدانی"

1403/06/03 20:09
اشتیاق

بسیار زیبا بود

1399/11/08 14:02

آقای محمد اونجایی که گفتین ابلیس بر آدم سجده نکرد نه به خاطر اونکه
از ما برتره و ما اشتباه فهمیدیم بهتره یه نگاهی به آیه 12 سوره اعراف بندازین
شیطان دقیقا گفته چون من از آدم برترم به اون سجده نمیکنم در حقیقت آفرینش
آدم توی دو مرحله بوده مرحله اول که جسمش آفریده میشه و مرحله دوم که روح
در اون دمیده میشه ابلیس سجده نکرد چون خودش رو با مرحله اول افرینش انسان
مقایسه کرد در حقیقت فرشته ها به روح آدم سجده کردند ( قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ
إِذْأَمَرْتُکَ) خدا فرمود : چون تو را به سجده فرمان دادم چه چیز تو را مانع شد که
سجده نکردی؟؟؟(قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ) گفت: من از او
بهترم مرا از آتش پدید آورده ای و او را از گل ( سوره اعراف آیه12)

1400/04/12 15:07
امید

سلام جناب حمید . شاید ادامه حرف های ابلیس در سوره اعراف آورده نشده . برای مثال :

 گفت: من از او بهترم مرا از آتش پدید آورده ای و او را از گل "میخواستم رمز و راز این آفرینش را بدانم"

1402/03/10 20:06
امید آزاد

وقتی که خلقت انسان تمام شد و خداوند خواست روح را از طریق دهان به انسان بدمد از تمام فرشتگان خواست تا سجده کنند تا بدین ترتیب نحوه دمیدن روح را در انسان نبینند . اما بعد متوجه شد شیطان ( ابلیس) آن لحظه را دیده و بدین ترتیب او را لعنت کرد و به جهنم فرستاد.

1403/08/18 14:11
حمید محمدی

سلام ادب و احترام

سیاست خداوند متعال بوده ، اگر میخواست ابلیس نبیند کاری میکرد که نبیند

 

1402/11/07 08:02
محمد حسین

بعد از آن ابلیس گفت آن گنج پاک

چون مرا روشن شد، از لعنت چه باک

1403/01/14 20:04
هادی نیکزاد

سلام اقا محمد نظرتون در مورد برنامه روی استارت و تفسیر آقای حسینی چیه؟؟

1403/03/23 19:05
داراب لایقی

سلام

مولوی در دفتر دوم مثنوی در خواب بودن معاویه و بیدار کردن وی برای نماز توسط شیطان را بسیار زیبا و دلنشین توضیح داده.

  عشقبازی ابلیس با حضرت حق تعالی

عرفای بنام ما به ابلیس  از دریچه ای متفاوت می نگریستند.

1403/06/09 17:09
عمران عمران

با سلام

کلمه «ندید» در مصرع دوم بیت چهارم را «بدید» هم می توان قرائت کرد.

می گوید وقتی خداوند می خواست در تن آدم که از آب و خاک، یعنی از گل درست شده بود، روح بدمد، و این از اسرار بود و نباید کسی از آن آگاه می شد، دستور داد تا خیل ملائک سجده کنند تا سر هایشان پایین باشد و پی به اسرار نبرند، همه سر بر خاک گذاشتند اما یکی که سجده نکرد، این سرّٕ پاک را «بدید».

در بیت هشتم باز اشاره می کند که چون ابلیس سر بر سجده ننهاده بود، سِر را بدید

چون نبود ابلیس را سَر بر زمین

سِر بدید او زانکه بود او در کمین

1403/08/18 14:11
حمید محمدی

بنام خدا

سلام ادب و احترام ، سِر بدید او زانکه بود او در کمین

این هم اگر واقعیت داشته باشد سیاست خداوند ذالجلال است چون پاک و مزه است پروردگار ملائکه و روح

 

 

 

1403/08/18 13:11
حمید محمدی

بنام خدا

میگویند ارتش چرا ندارد و همه ما این را میدانیم، می توان از این زاویه به قضیه نگاه کرد که خداوند بی همتا گفته همه سجده کنند تا ذاکرین و ارتشیان خود را بیازماید.