حکایت عاشقی که خفته بود و معشوق بر او عیب گرفت
عاشقی از فرط عشق آشفته بود
بر سر خاکی بزاری خفته بود
رفت معشوقش به بالینش فراز
دید او را خفته وز خود رفته باز
رقعهای بنبشت چست و لایق او
بست آن بر آستین عاشق او
عاشقش از خواب چون بیدار شد
رقعه برخواند و برو خون بار شد
این نوشته بود کای مرد خموش
خیز اگر بازارگانی سیم گوش
ور تو مرد زاهدی، شب زنده باش
بندگی کن تا به روز و بنده باش
ور تو هستی مرد عاشق، شرمدار
خواب را با دیدهٔ عاشق چه کار
مرد عاشق باد پیماید به روز
شب همه مهتاب پیماید ز سوز
چون تو نه اینی نه آن، ای بیفروغ
میمزن در عشق ما لاف دروغ
گر بخفتد عاشقی جز در کفن
عاشقش گویم، ولی بر خویشتن
چون تو در عشق از سر جهل آمدی
خواب خوش بادت که نااهل آمدی
حکایت مردی که در کوه چین سنگ شد: بود مردی سنگ شد در کوه چینحکایت پاسبانی عاشق که هیچ نمیخفت: پاسبانی بود عاشق گشت زار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقی از فرط عشق آشفته بود
بر سر خاکی بزاری خفته بود
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر شدت عشقش حالتی آشفته پیدا کرده و در کنار مزار محبوبش خوابش برده بود.
رفت معشوقش به بالینش فراز
دید او را خفته وز خود رفته باز
هوش مصنوعی: معشوق به کنار بستر او آمد و دید که او خوابیده و از حالت خود بیخبر است.
رقعهای بنبشت چست و لایق او
بست آن بر آستین عاشق او
هوش مصنوعی: یک تکه کاغذ نوشت که مناسب و شایسته او بود و آن را به آستین محبوبش گره زد.
عاشقش از خواب چون بیدار شد
رقعه برخواند و برو خون بار شد
هوش مصنوعی: عاشق وقتی از خواب بیدار میشود، نامهای را میخواند و دلش به شدت غمگین و پر درد میشود.
این نوشته بود کای مرد خموش
خیز اگر بازارگانی سیم گوش
هوش مصنوعی: این نوشته میگوید: ای مرد خاموش، برخیز و آماده شو، اگر که اهل تجارت و کسب و کار هستی.
ور تو مرد زاهدی، شب زنده باش
بندگی کن تا به روز و بنده باش
هوش مصنوعی: اگر تو زاهد و پارسا هستی، شب را به عبادت و بندگی بپرداز و تا روز باقی بمان و همچنان در مسیر بندگی گام بردار.
ور تو هستی مرد عاشق، شرمدار
خواب را با دیدهٔ عاشق چه کار
هوش مصنوعی: اگر تو عاشق واقعی هستی، نگران شرم خواب و خواب آلودگی نباش، چون چشمان عاشق رفتار متفاوتی دارند.
مرد عاشق باد پیماید به روز
شب همه مهتاب پیماید ز سوز
هوش مصنوعی: مرد عاشق در روز و شب مانند مهتاب به خوشی و خیالهای شیرین میزند و در هر حال، دچار سوز و عشق میشود.
چون تو نه اینی نه آن، ای بیفروغ
میمزن در عشق ما لاف دروغ
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تو نه به صورت کامل به چیزی تعلق داری و نه به چیز دیگری. بنابراین، چرا در عشق ما به بیفروغی ادعا میکنی؟
گر بخفتد عاشقی جز در کفن
عاشقش گویم، ولی بر خویشتن
هوش مصنوعی: اگر عاشقی در خواب برود، فقط میتوانم بگویم که او در کفن عشقش است، اما بر خودم تسلط ندارم.
چون تو در عشق از سر جهل آمدی
خواب خوش بادت که نااهل آمدی
هوش مصنوعی: چون تو در عشق با ناآگاهی وارد شدی، برایت آرزوی خواب خوش دارم چرا که ناآگاهانه وارد این دنیای عشق شدهای.
خوانش ها
حکایت عاشقی که خفته بود و معشوق بر او عیب گرفت به خوانش فاطمه زندی
حکایت عاشقی که خفته بود و معشوق بر او عیب گرفت به خوانش آزاده
حاشیه ها
1395/05/19 20:08
مضمون شعر، بسیار شبیه رباعی یی از خیام است.
منتها با سبک و روش عطار که عارفانه و صوفیانه است.
در حالیکه خیام، رندانه میگوید:
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت
کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟
می خور که به زیر خاک میباید خفت
.
.
بااحترام