مادری که بر خاک دختر میگریست
مادری بر خاک دختر میگریست
راه بینی سوی آن زن بنگریست
گفت این زن برد از مردان سبق
زانک چون ما نیست و میداند به حق
کز کدامین گم شده ماندست دور
وز که افتادست زین سان نا صبور
فرخ او چون حال میداند که چیست
داند او تا بر که میباید گریست
مشکل آمد قصهٔ این غم زده
روز و شب بنشستهام ماتم زده
نه مرا معلوم تا در درد کار
بر که میگریم چو باران زار زار
من نه آگاهم چنین گریان شده
کز که دور افتادهام حیران شده
این زن از چون من هزاران گوی برد
زانکه از گم گشتهٔ خود بوی برد
من نبردم بوی و این حسرت مرا
خون بریخت و کشت در حیرت مرا
در چنین منزل که شد دل ناپدید
بل که هم شد نیز منزل ناپدید
ریسمان عقل را سر گم شدست
خانهٔ پندار را در گم شدست
هرکه او آنجا رسد سرگم کند
چار حد خویش را در گم کند
گر کسی اینجا رهی دریافتی
سر کل در یک نفس دریافتی
حکایت دختر پادشاه که بر غلامی شیفته شد و تحیر غلام پس از وصل در عالم بیخبری: «خسروی کافاق در فرمانش بودگفتار یک صوفی با مردی که کلیدش را گم کرده بود: صوفیی میرفت، آوازی شنید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مادری بر خاک دختر میگریست
راه بینی سوی آن زن بنگریست
هوش مصنوعی: مادری بر روی زمین به خاطر دخترش اشک میریخت، وقتی که نگاهی به او انداختی، میتوانی شاهد این صحنه باشی.
گفت این زن برد از مردان سبق
زانک چون ما نیست و میداند به حق
هوش مصنوعی: این زن از مردان سبقت گرفته و برتری دارد، زیرا او میداند و درک درستی از حقایق دارد، در حالی که دیگران چنین نیستند.
کز کدامین گم شده ماندست دور
وز که افتادست زین سان نا صبور
هوش مصنوعی: از کجا آمده که اینقدر ناآرام است و از چه کسی دور افتاده که اینگونه بیتابی میکند؟
فرخ او چون حال میداند که چیست
داند او تا بر که میباید گریست
هوش مصنوعی: او چون حال و وضعیت را میداند، میفهمد که باید به چه کسی برای غم و اندوهش گریه کند.
مشکل آمد قصهٔ این غم زده
روز و شب بنشستهام ماتم زده
هوش مصنوعی: روز و شب به خاطر این غم عمیق، دچار مشکل و اندوه شدهام و در حال عزاداری هستم.
نه مرا معلوم تا در درد کار
بر که میگریم چو باران زار زار
هوش مصنوعی: من نمیدانم که برای کی باید به خاطر درد و رنج خود گریه کنم، همانطور که باران با شدت میبارد و به طور بیوقفه میریزد.
من نه آگاهم چنین گریان شده
کز که دور افتادهام حیران شده
هوش مصنوعی: من نمیدانم چرا اینگونه اشک میریزم، اما بهخاطر دوری از کسی که دوستش دارم، دچار سردرگمی شدهام.
این زن از چون من هزاران گوی برد
زانکه از گم گشتهٔ خود بوی برد
هوش مصنوعی: این زن از من هزاران گوی بیشتر دارد، زیرا او بویی از آنچه را که گم کرده است، دریافت کرده است.
من نبردم بوی و این حسرت مرا
خون بریخت و کشت در حیرت مرا
هوش مصنوعی: من بوی خوش او را تجربه نکردم و این حسرت عمیق، قلبم را به درد میآورد و در حیرت مرا به کام مرگ میکشاند.
در چنین منزل که شد دل ناپدید
بل که هم شد نیز منزل ناپدید
هوش مصنوعی: در چنین مکان و زمانی که دل از دست رفته است، انگار که خود آن مکان نیز دیگر وجود ندارد.
ریسمان عقل را سر گم شدست
خانهٔ پندار را در گم شدست
هوش مصنوعی: عقل و درک آدمی گم شده است و در نتیجه، افکار و تصوراتش به ناهمواری کشیده شده و از مسیر درست دور ماندهاند.
هرکه او آنجا رسد سرگم کند
چار حد خویش را در گم کند
هوش مصنوعی: هرکس به آنجا برسد، تمام محدودیتها و چهارچوبهای خود را فراموش میکند و در دنیای جدیدی غرق میشود.
گر کسی اینجا رهی دریافتی
سر کل در یک نفس دریافتی
هوش مصنوعی: اگر کسی در این جا راهی را پیدا کند، در یک لحظه تمام اسرار را درک کرده است.
خوانش ها
مادری که بر خاک دختر میگریست به خوانش آزاده
مادری که بر خاک دختر میگریست به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1392/02/22 07:04
علیرضا
چارحد به معنی چهارجهت جغرافیاییست و تمامت و همگی چیزی