گفتار مردی صوفی با کسی که او را قفا زد
صوفیی میرفت چون بیحاصلی
زد قفای محکمش سنگین دلی
با دلی پر خون سر از پس کرد او
گفت آنک از تو قفایی خورد او
قرب سی سالست تا او مرد و رفت
عالم هستی به پایان برد و رفت
مرد گفتش ای همه دعوی نه کار
مرده کی گوید سخن، شرمی بدار
تا که تو دم میزنی هم دم نهای
تا که مویی ماندهٔ محرم نهای
گر بود مویی اضافت در میان
هست صد عالم مسافت در میان
گر تو خواهی تا بدین منزل رسی
تا که مویی ماندهٔ مشکل رسی
هرچ داری، آتشی را برفروز
تا اَزارِ پای بر آتش بسوز
چون نماندت هیچ، مندیش از کفن
برهنه خود را به آتش در فکن
چون تو و رخت تو خاکستر شود
ذرهٔ پندار تو کمتر شود
ور چو عیسی از تو یک سوزن بماند
در رهت میدان که صد ره زن بماند
گرچه عیسی رخت در کوی او فکند
سوزنش هم بخیه بر روی او فکند
چون حجاب آید وجود این جایگاه
راست ناید ملک و مال و آب و جاه
هرچ داری یک یک از خود بازکن
پس به خود در خلوتی آغاز کن
چون درونت جمع شد در بیخودی
تو برون آیی ز نیکی و بدی
چون نماندت نیک و بد، عاشق شوی
پس فنای عشق را لایق شوی
حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر میخواستند: یک شبی پروانگان جمع آمدندحکایت مفلسی که عاشق پسر پادشاه شد و بدین گناه او را محکوم به مرگ کردند: پادشاهی ماه وش، خورشید فر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صوفیی میرفت چون بیحاصلی
زد قفای محکمش سنگین دلی
هوش مصنوعی: تصویری از یک صوفی است که به دلیل احساس بیثمری و ناکامی، با دل سنگین و غمگین به سمت عقب میرود. او در تلاش است تا سنگینی دل خود را از بین ببرد اما همچنان بار احساسات سنگینش را بر دوش دارد.
با دلی پر خون سر از پس کرد او
گفت آنک از تو قفایی خورد او
هوش مصنوعی: او با دل زخمخوردهای بر سر این قضیه نظر میکند و میگوید که او از تو آسیب دیده است.
قرب سی سالست تا او مرد و رفت
عالم هستی به پایان برد و رفت
هوش مصنوعی: تقریباً سی سال است که او در کنار ما بود، اما حالا آن شخص رفته و زندگی به پایان رسیده است.
مرد گفتش ای همه دعوی نه کار
مرده کی گوید سخن، شرمی بدار
هوش مصنوعی: مرد به او گفت: تو که تنها سخن میگویی و هیچ عمل و کار نیستی، مگر یک مرده میتواند چیزی بگوید؟ کمی خجالت بکش.
تا که تو دم میزنی هم دم نهای
تا که مویی ماندهٔ محرم نهای
هوش مصنوعی: هر وقت تو صحبت میکنی، خودت را به ما نزدیک نمیکنی و تا زمانی که به حالتی نرسیدهای که بتوانی به ما نزدیک شوی، ما هم نمیتوانیم با تو ارتباط برقرار کنیم.
گر بود مویی اضافت در میان
هست صد عالم مسافت در میان
هوش مصنوعی: اگر مویی اضافی در میان باشد، فاصلهای برابر با صد عالم وجود دارد.
گر تو خواهی تا بدین منزل رسی
تا که مویی ماندهٔ مشکل رسی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به این مرحله برسی، باید بر روی مشکلی که هنوز باقیمانده کار کنی.
هرچ داری، آتشی را برفروز
تا اَزارِ پای بر آتش بسوز
هوش مصنوعی: هر چه که داری را به آتش بکش تا زنجیر و بندهایت در آتش بسوزند و رهایی یابی.
چون نماندت هیچ، مندیش از کفن
برهنه خود را به آتش در فکن
هوش مصنوعی: زمانی که هیچ چیزی از دست ندادهای، نگران نباش و خودت را به خاطر وضعیتی که در آن هستی، به دردسر نینداز.
چون تو و رخت تو خاکستر شود
ذرهٔ پندار تو کمتر شود
هوش مصنوعی: وقتی تو و زیباییات به خاک بدل شوید، تصور و اندیشهات هم کوچکتر خواهد شد.
ور چو عیسی از تو یک سوزن بماند
در رهت میدان که صد ره زن بماند
هوش مصنوعی: اگر تو مانند عیسی یک سوزن هم از خودت برای دیگران بگذاری، بدان که بسیاری از افراد از تو بهرهمند خواهند شد و راهها را خواهند پیمود.
گرچه عیسی رخت در کوی او فکند
سوزنش هم بخیه بر روی او فکند
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عیسی در کوی او حضور یافته و جان خود را در مسیر عشق فدا کرده است، درد و رنجش همچنان به او ضربه میزند و زخمهایش را نشان میدهد.
چون حجاب آید وجود این جایگاه
راست ناید ملک و مال و آب و جاه
هوش مصنوعی: زمانی که پردهای از حجاب بر دنیا بیفتد، دیگر داشتن مال و مقام و آبرو در این مکان معنا نخواهد داشت.
هرچ داری یک یک از خود بازکن
پس به خود در خلوتی آغاز کن
هوش مصنوعی: هر چیزی که داری، به تدریج و به آرامی از خودت نشان بده، سپس در تنهایی و آرامش به تفکر پرداز.
چون درونت جمع شد در بیخودی
تو برون آیی ز نیکی و بدی
هوش مصنوعی: زمانی که در درونت احساسات و افکار مختل جمع شود و به حالت بیخود قرار بگیری، از آن حالت خارج میشوی و روشهای نیک و بد خود را نشان میدهی.
چون نماندت نیک و بد، عاشق شوی
پس فنای عشق را لایق شوی
هوش مصنوعی: وقتی دیگر از خوب و بد چیزی برایت نماند، به عشق میپیوندی و آن زمان لایق فنا و از خودگذشتگی در عشق خواهی شد.
خوانش ها
گفتار مردی صوفی با کسی که او را قفا زد به خوانش آزاده
گفتار مردی صوفی با کسی که او را قفا زد به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1392/02/21 03:05
امیر
در بیت پنجم و هفتم "مانده ای" صحیح است.
1392/02/21 03:05
امیر
در بیت دهم "ذره ای" صحیح است.
1392/02/21 03:05
امیر
در مصراع دوم بیت هشتم "ازار پای" صحیح است.
1392/02/21 03:05
امیر
در مصراع دوم بیت یازدهم کتابت "رهزن" خواناتر است.
1402/03/21 12:06
رضا از کرمان
سلام
تا که مویی مانده مشکل در رسی
بنظر وزن بهتر رعایت میشه