گنجور

گفتار پیری مستغنی

گفت مردی مرد را از اهل راز
پرده شد از عالم اسرار باز
هاتفی در حال گفت ای پیر زود
هرچه می‌خواهی به خواه و گیر زود
پیر گفتا من بدیدم کانبیا
مبتلا بودند دایم در بلا
هر کجا رنج و بلایی بیش بود
انبیا را آن همه در پیش بود
انبیا را چون بلا آمد نصیب
کی رسد راحت بدین پیر غریب
من نه عزت خواهم و نه خواریی
کاش در عجز خودم بگذاریی
چون نصیب مهتران در دست و رنج
کهتران را کی تواند بود گنج
انبیا بودند سر غوغای کار
من ندارم تاب، دست از من بدار
هرچ گفتم از میان خود چه سود
تا ترا کاری نیفتد زان چه سود
گرچه در بحر خطر افتاده‌ای
همچو کبکی بال و پرافتاده‌ای
از نهنگ و قعر اگر آگاهیی
کی سلوک این چنین ره خواهیی
اول از پندار مانی بی‌قرار
چون درافتی جان کی آری با کنار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت مردی مرد را از اهل راز
پرده شد از عالم اسرار باز
هوش مصنوعی: مردی به مرد دیگری گفت که از اهل دانایی است و به همین خاطر از دنیای پنهان و رازها بیرون آمده است.
هاتفی در حال گفت ای پیر زود
هرچه می‌خواهی به خواه و گیر زود
هوش مصنوعی: صدایی می‌گوید ای سالخورده، هر چیزی که می‌خواهی را هر چه زودتر بخواه و به دست بیاور.
پیر گفتا من بدیدم کانبیا
مبتلا بودند دایم در بلا
هوش مصنوعی: پیر گفت که من دیدم که پیامبران همیشه با مشکلات و سختی‌ها مواجه بودند و درگیر بلاها بودند.
هر کجا رنج و بلایی بیش بود
انبیا را آن همه در پیش بود
هوش مصنوعی: هر جا که سختی و مشکلات زیادی وجود داشت، پیامبران در آنجا به مبارزه و تلاش پرداخته‌اند.
انبیا را چون بلا آمد نصیب
کی رسد راحت بدین پیر غریب
هوش مصنوعی: وقتی که مشکلات به پیامبران هجوم می‌آورد، کی راحتی به این پیرِ تنها و غریب خواهد رسید؟
من نه عزت خواهم و نه خواریی
کاش در عجز خودم بگذاریی
هوش مصنوعی: من نه به دنبال افتخار هستم و نه به دنبال ذلت. ای کاش مرا در بی‌قدرتی و ناتوانی‌ام رها کنی.
چون نصیب مهتران در دست و رنج
کهتران را کی تواند بود گنج
هوش مصنوعی: چون نصیب افراد برجسته و بزرگ در دست است، پس چه کسی می‌تواند از زحمت و تلاش افراد معمولی بهره‌مند شود؟
انبیا بودند سر غوغای کار
من ندارم تاب، دست از من بدار
هوش مصنوعی: پیام این بیت بیانگر این است که نویسنده از مشکلات و چالش‌های زندگی خسته و دوری می‌طلبد. او به این حقیقت اشاره می‌کند که حتی پیامبران هم نتوانسته‌اند او را از این آشفتگی دور کنند و در واقع، از دیگران می‌خواهد که دیگر به او توجه نکنند و بگذارند که خودش مسیرش را دنبال کند.
هرچ گفتم از میان خود چه سود
تا ترا کاری نیفتد زان چه سود
هوش مصنوعی: هرچقدر که من از خودم بگویم و چیزی بگویم، فایده‌ای ندارد، زیرا تا زمانی که تو به کاری مشغول نمی‌شوی، هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیرم.
گرچه در بحر خطر افتاده‌ای
همچو کبکی بال و پرافتاده‌ای
هوش مصنوعی: هرچند که در شرایط دشواری گرفتار شده‌ای، مانند کبکی هستی که بال‌ها و پرهایش را از دست داده است.
از نهنگ و قعر اگر آگاهیی
کی سلوک این چنین ره خواهیی
هوش مصنوعی: اگر از اعماق دریا و بزرگ‌ترین موجودات آن آگاه باشی، دیگر نمی‌توانی چنین مسیری را دنبال کنی.
اول از پندار مانی بی‌قرار
چون درافتی جان کی آری با کنار
هوش مصنوعی: ابتدا از افکار و باورهای خود بی‌قرار می‌شوی، وقتی به درون خود بروی، دیگر نمی‌توانی به آرامش برسی.

خوانش ها

گفتار پیری مستغنی به خوانش فاطمه زندی
گفتار پیری مستغنی به خوانش آزاده

حاشیه ها

1392/01/15 02:04
امیر

در بیت هفتم "درد ست" صحیح است.